بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

دیکته، زندگی، خانوم و ما


زندگی مانند یک دیکته است. هی می نویسیم و هی پاک می‌کنیم. هی مینویسیم و هی پاک میکنیم غافل از این که یک روز یهو میگن: "ورقه ها بالا".
متن یک پیامک

این ینی اینکه زندگی اولن دیکته است ودومن گذراست فهمیدید؟ خب، ما هم می‌گوییم حق با شماست و ما هم باور داریم. بنابراین در این گذر هیچ حرجی بر هیچ کس نیست. فقط و فقط با مدد از کلمه گذرا، البته. شما مگر بر قطره‌های آب رودخانه‌ها که به روی هم می‌غلطند و می روند، خرده می‌گیرید؟

گیرم ما یک دیکته‌ای را نوشتیم و دیدیم غلط نیست و پاکش نکردیم. در آن‌جا و در آن صورت که نمی‌توانیم باز هم تا ابد ورقه‌ها را بالا نبریم.. بالاخره می‌خواهیم نمره بگیریم.

ولی ..........

(آخرش هم نه‌فهمیدیم که این ابد یعنی چه و چه قدر؟ و همین را می‌دانیم که یعنی خیلی زیاد. حتا آن‌طرف ِ آن‌دنیا هم هست و آن طرف طرف تراش، هم. بیشتر از این عقلمان قد نمی‌دهد.) البته ما  هر لجظه آماده‌ایم ورقه‌مان را بدهیم. بفرمایید. ولی تا جایی که بهمان دیکته گفته اند. اصلنم بد نیست. ولی خب اگر ورقه را بالا گرفتیم و رفتیم به یک جای دیگر هم بد نیست. تازه دلتان هم بسوزد که آن‌‌جا مثلن صادق هدایت را که ما خیلی دوست می‌داریم می‌بینیم. چرا؟ چون خودش گفت. در دستخطی بر روی میز آخرین اتاقش ، "دیدار به قیامت".

(نکند می‌خواهید بفرمایید قیامت ینی هرگز؟)
نفرمایید خانوم اجازه؟ نفرمایید. نفرمایید قیامت ینی هرگز. بفرمایید. اینم ورقه ما.

***
واااااااای خانوم اجازه؟ خانوم ما بدبخت شدیم. خانوم. بدبخت. ما یه چیزی جا انداختیم خانوم. می‌شه بنویسیمش خانوم اجازه خانوم ؟ خانوم توروخدا خانوم. یه کلمس تازشم کلمه ام نیست خانوم. خانوم این لباس چقدر بهتون میاد خانوم. خانوم والله به کسی نمی‌گیم خانوم. یه تشدیده خانوم. تازشم خانوم اون پژو دویست و شیشه ِ آبی متالیکه مال شماس خانوم؟ یه بچه امروز می خواس خط بندازه روش ما نزاشتیم خانوم. اجازه. تازشم خانوم اجازه،  شیشه هاش کثیف بود امروز ما با یک ورقه که از دفتر مخشمون کندیم،  تمیسش کردیم خانوم. خانوم اجازه؟ خانوم تورو خدا خانوم. فقط یه تشدید. فقط
.

توفانی دیگر


چه خوب که امروز نصابمان به تلفنمان محل نگذ اشت و جواب نداد. 

با توفان قبلی دایره زنگی ما از جا کنده شد و با کلیه متعلقات و حتا آجرها و موزاییک هایی که بر کف بام میخکوبش کرده بودند، به حرکت درآمد. و اگر نبود لبه ی پشت بام، به پرواز درآمده و  هنگام فرود ممکن بود عابری و یا اتومییلی را زیر کند.

نام برده، نصاب را می گویم، اگر پاسخ داده بود، اکنون جایی بودیم که حالا هستیم.