ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
میونمون شکرآب شده به معنی با هم خوب نیستیم به کار میره. من نمی دونم قحطی ترکیب واژه هاست؟ شکرآب که بد نیست که. خیلی هم خوبه. اصلن از شکرآب خوشمزه تر؟ که میشه شربت؟
اگه می گفتن زهرآب یا گندآب، باز یه چیزی. آخه شکرآب؟
اگه شکر بد بود که نمی گفتن، پارسی شکر است. ها؟
من و کاسپین و امواج و مرغان دریایی و .............. شمس لنگرودی.
دهم بهمن ماه هزار و سیصد و نود و دوی خورشیدی
آن روز، دهم بهمن را می گویم، در این ساحل، شعری از شمس لنگرودی را در ذهنم زمزمه می کردم که پارسال خوانده بودم. صدای امواجی هم که روی شعر گذاشتهام، زنده برایم پخش می شد.
گاه چشمانم را می بستم. گاه که نه، تقریبن چشمانم را بسته بودم که شعر را بشنوم. هم راه صدای امواج. و فقط چشمانم وقتی گشوده بود که شاتر دوربین را می خواستم فشار بدهم. چند عکسی هم با چشمان بسته گرفتم. از جمله این یکی را. کمی سر و سامان به آن دادم.
حوصله کردید، با کلیک روی چند خط بعدی، به "تو چه دوری از من ......" از شمس گوش بدهید که خواندهام. پارسال. یک سال برای اجرای زنده ی این کار، بیتاب بودم.: