ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
پرهایش کنده شده بود. شده بودند. چرا و توسط چه کسی و چه پرنده یا حیوانی را نمی دانم. قدر مسلم این بود که نمی توانست پرواز کند. از او پرسیدم:
چه کار می تونم برات بکنم.
- پر هامو با چسب قطره ای بچسبون.
سر کوچه و دور میدان و در اولین سوپر مارکت یک چسب قطره ای خریدیم و دوان دوان به سویش باز گشتم. پرهایش را یک به یک در جای خودشان با چسب، چسباندم. چسب قطره ای. ولی کارم که تمام شد به پرواز در نیامد. گویی مرده بود. نه، گویی نه، واقعن مرده بود................
عکس از خودم
در برابر مغازه ی ساز فروشی دلشاد در بهارستان
دلشادی که یکی از نوستالژی های زندگی من است
ناخوش آوازی به بانگ بلند از صدا و سیمان ضرغامی روضه همی خواند. صاحبدلی بر او بگذشت و بگفت:
تو را مشاهره چند است؟
گفت هیچ؟
گفت: در این گفته که صادق نیستی، ولی ..... حالا... این زحمت بر خود چندین چرا همی دهی؟
گفت: بهر حسین میخوانم.
گفت: از بهر حسین مخوان.
گر تو روضه بر این نمط خوانی ببری رونق عزاداری
*در این یادداشت پا توی کفش سعدی کردیم.