بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند

صدای غزل را با کلیک روی نیم بیت اول بشنوید.


ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم

هم راز عشق و هم نفس جام باده ایم

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند

تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم

چون لاله می مبین و قدح در میان کار

این داغ بین که بر دل پر خون نهاده ایم

ای گل! تو دوش داغ ِ محبت چشیده ای

ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم

پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد

گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم

کار از تو می رود، مددی -ای دلیل ِ راه-

کانصاف می دهیم و ز راه اوفتاده ایم

گفتی که: "حافظ این همه رنگ و خیال چیست؟"

نقش ِ غلط مخوان، که همان لوح ِ ساده ایم!

***

به ادامه ی مطلب بروید



ای صاحب فال بدان و آگاه باش که این روزها خیلی مست می‌کنی. طوری که دلت را از دست داده‌ای. دیگر دل نداری. منظورم از دل همان قلب است. شده‌ای هم‌نفس جام باده و هم هم‌راز عشق. هر چند که این هم‌راز عشق شدن و هم‌نفس جام باده شدن چندان عیبی هم ندارد. ولی ما باید گوشی را به دست شما بدهیم.

خودت هم خوب می‌دانی که امروزه هر کسی که از کنارت رد می‌شود تو را ملامت می‌کند. تو به حرف دلت گوش بده و راه خودت را برو و کاری به کار اینان نداشته باش که گشادی کار تو به دست ابروی جانان است که آن را هم به‌دست خواهی آورد. فقط باید مواظب باشی که هر چیزی که می‌بینی عین لاله فکر نکنی قدح است و آن را به دستت بگیری و خیر سرت فکر کنی که توی آن باده است که می‌توانی بخوری. نخیر، زهی خیال باطل است این خیال تو.

باید بروی و چون ما داغ لاله ببینی تا توی لاله بتوانی باده ببینی. فکر کردی ما الکی و کتره‌ای درون جام لاله باده دیده‌ایم؟

حافظ می‌فرماید به نظر می رسد که دیشب داغ محبت را چشیده‌ای. ما که نچشیدیم. ما خودمان یک شقایقی هستیم که با داغ زاده شده‌ایم. یعنی وقتی یک شقایقی وضع حمل می‌کرد ما را پس از داغ کردن به دنیا می‌آورد. شما لطفن بروید و کلاه خودتان را محکم نگه دارید که چون ما زاده نشده‌اید.

ای صاحب فال، بدان و آنگاه باش که همین روزها به نزد پیر مغان می‌روی. حالا این پیر مغان کیست؟ ما نمی‌دانیم. خودتان حتمن بهتر می‌دانید که پیر مغان شما کیست. به هر حال می‌روید نزد او و آن‌جا استغفار می‌کنید. البته حق با شماست و شما هر کاری که دلتان می‌خواهد بکنید. ولی انصاف بدهید که ما از کمر افتاده‌ایم و توان هم‌راهی شما را نداریم.

در ضمن در پایان کار وقتی که به نزد حافظ می‌رسید و سلامی خدمتشان عرض می‌کنید می‌بینید که ایشان چه خیال خامی نسبت به شما داشته اند و پیش ایشان به اعتراف در می‌آیید که همان انسان صاف و ساده قبلنا هستید و لاغیر.

فکر نکنید باید در این دوره انسان زرنگی باشید. زرنگی در این دوره اصلن خوب نیست. زرنگی در این دوره یعنی........ لا اله الا الله. اصلن زرنگی با تعریفی که شما از آن دارید اصلن در هیچ دوره ای خوب نیست. سعی کنید تنبل باشید. فکر نکنم فهمیده باشید، بابا، منظورمان این است که زرنگی در این دوره یعنی آخر خباثت.

فهمیدی؟ آفرین.

نفهمیدی؟ ......:(((((((

 

نظرات 9 + ارسال نظر
نغمه سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:54

آقا راضیم ازت

ممنون.

فرانک چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:18

چه بگویم که از دل می گویی.
آن چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

از طرف حافظ از شما تشکر می کنم.

نیره دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:59 http://bahareman.blogsky.com/

بعد از چند روز بی اینترنتی بیایی و در حالی که دلت از غم لبریزیده بدون هییییچ دلیل کمی موجه! حضرت حافظ می زند توی پر و بالت و از داغ و کمان و عذر و غلط می خواند...
اینو می گن یک کامنت منفی بافانه در کمال موفقیت. می گویید نه؟ خوب شاید راست می گویید چه عرض کنیم؟

اصلن این آخر مثبت بافانه بود. اگر شما دوستش داشته اید. وگرنه کشک سابی کرده ام. نه ببخشید، آب در هاون کوفته ام.

جوهر دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:06 http://chekehjohar.blogfa.com/

سلام
گفتی که: "حافظ این همه رنگ و خیال چیست؟"

نقش ِ غلط مخوان، که همان لوح ِ ساده ایم!
....................
میشه اینجوری هم معنی کرد که گر چند تا کتاب حافظو باز میکنی پر از کلمات پر نقش ونگاره ولی در اصل همون خواسته های دل هر انسانه و همون دوری از ریاست ....
.....................
متاسفانه اهنگشو نتونستم باز کنم

هر کسی از ظن خود شد یار من همینه.
هر کسی بردداشت های خودشو از ابیات می کنه.

شما اولین کسی هستید که نتونستید فایل صدا رو بشنوید. شاید سرور پیکوفایل اون موقع داون بوده.

رشاد یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:48 http://readingpoems.blogsky.com

ما آن شقایقیم که با داغ سینه‌سوز
جامی گرفته‌ایم و به صحرا نشسته‌ایم
طفل زمان فشرد چو پروانه‌ام به مشت
جرم دمی که بر سر گل‌ها نشسته‌ایم.

هادی اشتری (فرهاد)

انصافاً استقبال بی‌نظیری از شعر حافظ کرده

آفرین.

پروانه یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:34

دنبال این شعر گشتم به اینجا رسیدم:

http://s1.picofile.com/file/7104472040/ostad_Shajarian_Sar_khoshane_Mast.mp3.html

«ما سر خوشان مست دل از دست داده ایم» با صدای استاد شجریان

من بخش زیادی از این آهنگ را از برم.
حتا بار اول که این غزل را می خواندم در خواندن بیت:
بر ما بسی کمان ملامت گشیده اند رفتم توی آهنگ.


در ضمن ممنون از اشتباهات تایپی که متذکر شدید. چیزی که باید بگویم من اینجا نقش و خیال نوشته بودم که اصلش همان رنگ و خیال است. اینجا آن را هم درست کردم.

پروانه یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:47

شما اگر روضه هم بخوانید باز میایم و گوش میدهم و دیدگاهم را می نویسم. قصد تحمیل دیدگاهم را ندارم بلکه تنها بیانش می کنم!
فکر نمی کنم شماهم انتظار داشته باشید تنها کف زن ها اینجا حضورداشته باشند.


ممنون از شما.
خیلی کار خوبی هم می کنید. من هم با نظرات شما عوض می شوم.
اصلن خودم را در چیزهایی که اوائل خوانده ام دوست ندارم. و ابدن دوست ندارم کف زن داشته باشم. کف زن چیزی به آدم نمی دهد.

پروانه یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:25

با پوزش:
اصلا از این روش خواندن که آدم گریه ش میگیره خوشم نمیاد

به نظرم حافظ خیلی زرنگتر و هوشیارتر از اینها بود که اینجوری درب و داغون باشه که شما با خواندنتان القا می کنید.

پس من به تدریج شما را در اینجا از دست می دم. چون با اوضاعی که داره جلو میره من اینجا شاید روضه هم بخونم.

در مورد حافظ با شما هم نظر نیستم. من حسم از اون به این شکله و خیلی اونو سرپا نمی بینم و ول تصورش می کنم.

محبوبه یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:27

زرنگی ینی آخر خباثت؟ نمی دونم. بسته به این داره که زرنگی و چی تعریف کنیم.

+ پیر مغان ینی کی؟

پیر مغان به پیرمردان یا البته پیرزنانی می گویند که در دشت مغان زندگی می کنند. در شمال آذربایجان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد