بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

او اهل دماوند بود


همراه تخت بغلی ام ضمن اشاره به بیمارش گفت:

اینو می‌بینین این جوری بی دست و پا و بدبخت افتاده روی تخت؟ با موتور سیکلت می‌ره دماوند. حال همه مونو گرفته. هر وخت می‌ریم کوه، این با موتور می‌ره، ما با پا. زودتر از مام می‌رسه.

پیش خودم فکر کردم، خب با موتور بایدم زودتر برسه. توی ذوقش نزدم.

اونجام توی کوه، هر کم و کرسی داشته باشم، هرجایی که باشیم، فوقش یه ساعته می‌ره از شهر برامون می‌آره.

- کدوم شهر؟

- خب دماوند. مگه شما نمی‌دونستین ما دماوندی هستیم؟

- نه. من فک کردم شما لرین.

- خدا نکنه.

- چرا خدا نکنه؟ من خودم لرم.

- ببخشید.

- خدا ببخشه. ما عادت داریم. حالا بفرمایین.

- قصد توهین نداشتم.

- فهمیدم. ولی نمی‌دونم کلن مردم چرا یه جورایی در باره‌ی ما حرف می‌زنن. شما می‌دونید تنها شهری که آمار بی‌سوادیش صفره، بروجرده؟ توی لرستان؟ و تنها شهری که آمار تحصیل کردگان دانشگاهی توی اون از همه‌ی شهرهای ایران بیشتره بازم بروجرده؟ البته من بروجردی نیستم. ولی لرم.

خیلی احساس گناه کرد. این بود که خودش هم شروع کرد به زدن چند مثال از مواردی که می‌شناخت. و در پایان اضافه کرد:

شما منو روشن کردی. اینو همیشه از شما یادم می‌مونه.

دیدم کافیه. ادامه ندادم.

- خب می‌گفتی. از این رفیقت.

- رفیقم نیست. خواهر زادمه . آره ................

نظرات 15 + ارسال نظر
مرادی دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 11:20

آماری که فرمودید درسته ، شما حتی اگر به روستاهای بروجرد بروید می بینید بیشتر افراد تحصیلات دانشگاهی دارند. و اصولن رقابتی سالم بین جوانان بروجردی برای تحصیل وجود دارد همچنین ورزش .

بله. من با اطمینان کامل اینو گفتم.

شمس یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:40

نقل از شما
به نظر من اصلن می شه یه طوری صحبت کرد که به دعوا نکشه.
شهریار میگه
از صد و سی چشمه لوطی گری دست بردن بر قمه هست اخری
اولن منبسیار دنبال 129 تای قبلی گشتم و پیدا نکردم
ترکا میگن ارکک لیگین اون دا دوققوزو قاچماق دیر
ینی 9 دهم مردی در فرار کردن است
قبل عید صحنه ای برایم پیش امد که از توصیه شما استفاده کردم و اصلن لام تا کام حرف هم نزدم تا طرف به همراه سه بدنساز دیگر رد بشوند و

بدنسازا اهل دعوا نیستند. هیکل را فقط عشق می کنند.
البته ضرب المثل خودت هم کارساز است.

آقای پدر دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:15

اتفاقن بیشتر جک هایی که می سازند به حقیقت نزدیک است . من خودم بارها برخورم از نزدیک و مشاهده کردم.
منتهی مربوط می شود به تفاوتهای بومی و فرهنگی و درک نادرست نژادها از یکدیگر. برای مثال آدم شوخ به آدم جدی می گوید مثل برج زهر مار است و باحال نیست و این حرفها . آدم جدی هم به آدم شوخ می گوید جلف و مسخره و کوته فکر .
این دو نفر هر یک دنیای خود را دارند و نمی توانند یکدیگر را بفهمند.
سلام علیکم

درست می گید.
من هم چند مثال مگو دارم.
سلام.

آرمین دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 http://nagoftehaa.ir

من لر زیاد ندیدم ولی قبلا یه هم کلاسی لر داشتم که میل شدیدی به پیشرفت داشت. خیلی شدید

پروانه دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:53

بیست و دو سال است با بروجردی ها کار می کنم و سفرهای زیادی به بروجرد رفته ام ولی اینجوری هایی که شما میگید هم نیست مانند همه جا همه جور آدمی توش هست هم از اون نوعی که دماوندی دوست نداره باشه هم از نوعی که شما نوشتید میشه گفت در هر دو مورد افراطی هستند همون اصطلاح «لر» مناسبشونه

ینی هم در مورد درس خوندن و هم نخوندن؟

ساحل یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:47 http://lizard0077.blogfa.com/

اتفاقن آستارایی ها هم ادعا می کنن که آمار بیسوادی توی شهرشون صفره و ... همیشه می گن استارایی ها خیلی بافرهنگ هستن.
من نمی فهمم "بافرهنگ بودن" یعنی چی؟!

یعنی بقیه بی فرهنگ هستن؟!

فکر می کنم هر قومی تصور می کنه بهترین قوم روی زمینه و دیگران پایین تر هستن. بماند که تاریخ هم به ضرر برخی اقوام بوده.

بروجردی ها مدعی با فرهنگ بودن نیستند. فقط من می دانم که آماری که در مورد سطح سواد در آنجا دادم درست است. شاید آستارا هم این گونه باشد.
هر قومی هم تصوری بکند آن چنان که شما نوشتید، قبولش نداریم. هیچ قومی پایین تر از قوم دیگری نیست.

فیروزه پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:29

و من ان منه موجود مستند را به گمانم که بشناسم

آرمین پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:38 http://nagoftehaa.ir

یه جریانی شبیه به این تو بندر انزلی برا من پیش اومد نزدیک بود به دعوا بکشه. خواستم تعریف کنم گفتم ممکنه بعضی از خواننده های وبلاگ که ترک هستن ناراحت بشن. ما عادت کردیم درمورد نژاد یکم دست به عصا صحبت کنیم. خلاصه بی خیال شدیم. خواستم بدونید که یه چیزی رو میخواستم بگم ولی نگفتم. شاید روزی در یک دنیای دیگر مثلا در یک عرق فروشی همدیگر را دیدیم. آنجا حتما تعریف میکنم

به نظر من اصلن می شه یه طوری صحبت کرد که به دعوا نکشه. البته مقابلن توقع دارم. ینی برای به خجالت انداختن طرف مقابل هر کاری می کنم و درس عبرت به اون می دهم. البته نه با چنگ و دندان. چرا که ناخن هایم را مدام می گیرم و دندان هایم هم روکش اند. می شکنند.
در ضمن انشالله رحمان آن روز هم می رسد.

فیروزه چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:54

مزاح فرمودیم استاد ;)


می دونستم که لزوما مستند نیستن

من ِ موجود در آن من نیستم. ولی منی هست موجود و مستند.
حظ کردید از این پاسخ فلسفی؟

فیروزه سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:33

از کی شما لر شدین که ما خبر نداریم !!1

این آمار و اخبار خرم آباد یه جور دیگه میگه ها ;)

شما هم انگار در این میان از دور دستی بر آتش دارید.

بهرحال آمار من کشوری است.
جهت روشن شدن افکار خوانندگان یک بار دیگر می نویسم که خاطرات یک بیمار یادداشت های مستندی است که الزامن خاطرات خودم نیستند.

ب سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:55

بروجردیا واسه غیر لرا لرن و شاید ناراحت شن ولی تو خودشون لر یعنی آدم جاهل البته لر به معنی لربازی در آوردن منظوره - بعد از رد کردن اراک و شروع زیبائیهای استان لرستان، بروجرد اولین شهره که واردش میشی شاید واسه همین فرهنگ میانه ای داره

معمولن همه ی شهرهای ایران این گونه اند. سنندجی ها سقزی ها را به کرد بودن قبول ندارند. آنها بانه ای ها را. بانه ای ها سردشتی ها را و سردشتی مهابادی را و مهابادی هیچ کدام از این ها . ..........

فرناز سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:16 http://farnaz.aminus3.com

می خواهم کمی آموزنده !! باشم . نتیجه ای که از این حکایت گرفتم این بود که چقدر زود قضاوت کردن و بد قضاوت کردن بد است !!
متاسفانه می بینم که این از خصلتهای عادی ماست ـ همون از ماست که بر ماست ـ نمی دانم که آدمهای دیگر ملتهای دیگر چقدر اینجوری هستند یا نیستند اما می بینم که قسمتی جدانشدنی از ما همین است . گاهی می گوییم شنیده ام بدون اینکه مطمئن باشیم . در مورد شهرها وآدمها به راحتی نظر می دهیم و حتی حکم صادر می کنیم . و غیره ... !

انگاری خیلی جاها این گونه است. کشورهای دیگر را می گویم. ولی میزان قضاوت و هم چنین برخورد با دیگران تا چه میزان جدی است یا نه را نمی دانم. این جا که به نظرم خیلی جدی نیست. ینی کسی که می گوید این لر است و آن ترک است و آن کرد است و ....... نمی دانم خودش به طور اجبار گذرش به این استان ها بیفتد و مجبور به زندگی باشد، چه می کند.
من در زندگیم لر بوده ام، کرد بوده ام، ترک بوده ام، مدتی کمی بلوچ بوده ام. در تهران هم زندگی کرده ام. ننوشتم پارس بوده ام چرا که چیزی به نام قوم پارس نمی شناسم.
به کدام اهالی ایران می گویند پارس؟

آرمین سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 http://nagoftehaa.ir

تا اون باشه دیگه توهین نکنه

فکر نکنم دیگه عمرن چنین کاری بکنه. چرا که اونقدر با من اخت شده بود که به عنوان یک خاطره بعدها از من تعریف کنه و بگه من یک دوست لر دارم.

رشاد دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:35

خوب همین از لر بودنشونه که به جای رفتن دنبال کلاهبرداری و کلاهگذاری، رفتن دنبال علم و سواد!

ینی من اگه لر نبودم الان خیلی دولتمند بودم؟

آرمین دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 http://nagoftehaa.ir

مدالو رد کن بیاد

مدالم کجا بود؟ همین نام نیک است که نصیب شما می شود و بس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد