بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

ما و چینی ها

مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏5، ص: 113
جلسه 133 صورت مشروح مجلس یوم یکشنبه بیست وهشتم جدى هزار وسیصد ودوم شهر جمادى الثانیه هزارسیصدو چهل وسه قمری
آقا شیخ محمد على طهرانى‏: مخصوصاً در روزنامه ایران در شماره هزارو هفتصد و شش به امضاى میرزا على خان وکیلى تبریزى که یکى از تجار معتبر و از علماء تجار امروزه است شرح مبسوطى مینویسد که بنده خلاصه آن را نوشته ام و عرض مى کنم و بعد سؤالى که متوجه باو است عرض خواهم کرد. حاصل مضمونى که ایشان مى نویسند این است که از شصت سال قبل صنعت قالى از ایران به تبت و از آنجا بچین رفته و در بیست ویک سال قبل قالى چین در شهر سنت لوئى به نمایشگاه برده و از آن روز بر مشترى هاى قالى چین افزوده شده تا در اواسط جنگ بین المللى که موانعى از براى تجارت ایران بود براى چین موقعى بدست آمده و در بازارهاى خارجه خاصه آمریکا بفروش رساندند و سابق بر این تجارت قالى منحصر بایران بود واز تجارت هاى خاصه ایران وامروز در شهر پکن پایتخت چین زیاده از چهارصد کارخانه موجود است واز روى اطلاعات واصله کارخانجات چین شکل منظمى بخود داده و فرشى که در ایران بدست مى آید در شش کثرت کارخانجات و کارگر در چهل روز در چین بدست میآید. شش ماه زحمت کارگران ایران و قالى باف هاى ایران معادل چهل روز چین است و وسایل تجارت از حیث حمل ونقل آسان تر و باین جهت اغلب کمپانى هاى آمریکا تجارت خود را در چین مرگزیت مى دهند و هنوز در ایران در تحت اصول ادارى یک کارخانه مهم منظم که بتواند سفارشات خارجه را تحصیل کند نیست وبموجب احصائیه گمرکى از 9286000 فرش صادره ایران پنج میلیون آن در آمریکا مصرف شده و تجارت قالى پس از نفت یعنى از صادرات ایران (که نفت هم مال ما نیست ومال کمپانى انگلیس است) بعد از نفت اولین تجارت ایران است بعد از آنکه این خلاصه را عرض کردم خواستم متوجه کنم وزارت محترم تجارت را باینکه آیا وزارت تجارت فکر عاجلى براى تکثیر تجارت قالى فرمودند؟ وآیا اقدامى شده است که ما در آتیه بتوانیم در مقابل چینى ها که شروع به ترویج این تجارت کرده اند مقاومت کنیم که باعث نکث این تجارت در آمریکا نشود؟ وآیا ما مى توانیم در این تجارت مثل چینى ها آمریکایى ها را بخودمان جلب کنیم یا خیر این یک سؤال.
***
متن ارسالی از آقای رشاد.

نان حلال

این که مرحوم پدر، به بنده نان حلال داده و من حرامی نخورده ام، هیچ دلیلی نیست بر این که من نیز نان حلال در می آورم و به فرزندانم می دهم. 

آیا فهم این مطلب، چون حل یک معادله ی N مجهولی در فضای توپولوژی است؟

اندر احوالات ما

ما درون را ننگریم و حال را 

ما برون را بنگریم و قال را 

**** 

کسی مشکلی با این حال ما دارد؟

قند

برای بیمار روبروییم، چای آورده بودند. بدون قند. یه استکان برای خودش ریخت و رو کرد به تخت بغل دستیش و پرسید:

حاج آقا قند دارید؟

- آره پسرم. امروزم 300 بود.

بیست و پنج تومانی


وقتی این سکه های بیست و پنج تومانی تازه درآمده بود، داستانی برایش درست شد. این داستان هرگز کهنه نمی شود.


می گویند روزی یکی درگذشت. در آن دنیا وقتی کارهای نیک و بدش را در کفه های ترازوی عدالت ریختند، حتا یک نانو گرم اختلاف نداشتند. چون تا به حال با چنین موردی مواجه نشده بودند، رفتندپیش خدا. خدا هم به آنان گفت:

زنده اش می کنیم و برش می‌گردانیم. فرشته‌ی مرگ هم پشت سرش راه بیفتد، اولین کاری که کرد، او را بکشد و بیاورد.

این بکردند.  طرف چشم باز کرد در میدان بیسچاراسفند بود. گدایی دستش را دراز کرد. و این هم دستش را در جیبش کرد و یک بیست و پنج تومانی در کف دست طرف گذاشت.

باقی قضیه روشن است. چشم باز کرد در بهشت بود. با یک حوری در خدمت.


گفت: من میوه می خواهم. حوری یک سینی میوه برایش آورد. با لگد زد زیر سینی و گفت: این چیه؟ وقتی من میگم میوه، باید میوه های پوست کنده از درخت آویزون باشه و من رد بشم و همین جوری دهنمو باز کنم و میوه بخورم. حوری سرویس ده گفت: چشم. و شد آن‌چه که او می خواست.

کمی که میوه خورد هوس شراب کرد. حوری در یک سینی، یک بطری شامپاین با گیلاس برایش آورد. با لگد زد زیر سینی که: این چیه؟ من می خوام از چشمه ها و جویبارهایی که دور و برم هستن شراب جاری باشه و من شیرجه بزنم توشون. حوری گفت: چشم. و شد آن چه که او می خواست.

بعد هوس کار دیگر کرد و حوری گفت: در خدمتم. داد زد: نخیر من باید صد تا حوری ..............

این بار نوبت حوری بود که داد بزند:

پاشو جمعش کن مرتیکه. بیست و پنش تومن پول دادی چقدر ارد میدی. پاشو برو گمشو به جهنم.