ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
پشت چراغ قرمز در ماشینشو باز کرد و لنگه ی پای چپشو تمام نیم تنه شو از ماشین آورد بیرون و با یه دستمال شروع کرد عرقاشو خشک کردن. شیشه ی سمت خودشم باز نبود.
بغل دستیم گفت: دیوونه رو......
گفتم دیوونه نیست. احمقه.
گفت: خب کولرش حتمن خرابه.
گفتم: شیشه ی ماشینشو بیاره پایین.
گفت: شاید دستگیره ی اونم خرابه.
گفتم: خب غلط کرد با یه همچین ماشینی ساعت سه ی بعداز ظهر از خونه اومد بیرون.
احمق اینه دیگه. شاخ و دم نداره که. یکی از اینا رو باید درست کنه. چراکه، بعد از سبز شدن چراغ تا اون هیکل رو بکشه توی ماشین و در رو ببنده و ماشین رو روشن کنه، چراغ قرمز شد و خود احمقش از چراغ گذشت و ما موندیم و شمارش معکوس چراغ قرمز بعدی.
احمد شاملو
1307-1379
من بانگ بر کشیدم از آستان یاس
آه ای یقین ِ یافته
بازت نمی نهم.....
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
پس شاهد چیست؟
همین است.
غیر از این هم نیست.
بیخود کلاه شرعی برسرش مگذارید.
حتا اگر حافظ باشید.
قدیس نیستید که.
هستید؟
* شاهد: پسر یا مرد خوبروی