بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

گرما

پشت چراغ قرمز در ماشینشو باز کرد و لنگه ی پای چپشو تمام نیم تنه شو از ماشین آورد بیرون و با یه دستمال شروع کرد عرقاشو خشک کردن. شیشه ی سمت خودشم باز نبود.

بغل دستیم گفت: دیوونه رو......

گفتم دیوونه نیست. احمقه.

گفت: خب کولرش حتمن خرابه.

گفتم: شیشه ی ماشینشو بیاره پایین.

گفت: شاید دستگیره ی اونم خرابه.

گفتم: خب غلط کرد با یه همچین ماشینی ساعت سه ی بعداز ظهر از خونه اومد بیرون.

احمق اینه دیگه. شاخ و دم نداره که. یکی از اینا رو باید درست کنه. چراکه، بعد از سبز شدن چراغ تا اون هیکل رو بکشه توی ماشین و در رو ببنده و ماشین رو روشن کنه،  چراغ قرمز شد و خود احمقش از چراغ گذشت و ما موندیم و شمارش معکوس چراغ قرمز بعدی.

آه ای یقین ِ یافته


احمد شاملو

1307-1379

من بانگ بر کشیدم از آستان یاس

آه ای یقین ِ یافته

بازت نمی نهم.....


شعر را بشنوید.

شاهد*

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد 

 پس شاهد چیست؟ 

 همین است. 

 غیر از این هم نیست. 

بیخود کلاه شرعی برسرش مگذارید. 

حتا اگر حافظ باشید. 

قدیس نیستید که. 

هستید؟ 

 

* شاهد: پسر یا مرد خوب‌روی