ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
گفتم:
ای عشق،
من از چیز دگر می ترسم .
گفت:
آن چیز دگر،
نیست دگر ،
هیچ مگو.
***
* مولوی
__________________
__________________
ما هم آمدیمدرجمع عشاق..................
دیرآمدیم؟
عشق را از هر جایش که بگیری، عشق است.
با پوزش
در پیام سه شنیه هفتم تیر که اینجا نوشته ام نام «فلورا ی گرامی» پس از «دیدن چهره ی» جا انداخته ام.
این تبلیغات بالای وبلاگتونو دیدید؟
خیلی باحالن .وبلاگ یه چیز میگه تبلیغ یه چیز دیگه .
آره دیدمشان. این را به خاطر گل روی گردانندگان این وبلگ صلواتی و برای چرخیدن آن، می پذیریم.
و احترامی که با پول خریده بشه حتی به درد ... آدم هم نمیخوره!_ رشاد
آدم بله. ولی ...............
ادم بزرک خودباید بزرکی واحترام خود راحفظ کند تابهش احترام کذارند شمس
و اگر کسی احترام خود را حفظ نکند باید باپول دیگران را بخرد تا به او احترام گذارند. - محسن
سلام رفیق
نگی نمیام بی وفا شدم
هم میام
هم میخونم
هم پیامها رو میخونم
ولی وقتی حرفی واسه گفتن نمیمونه.........چی باید بگم
این پست طولانی مدت نشده؟؟؟؟؟؟؟؟نمیخوای هوای دلمونو تازه کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من اصلن نمی گم رفیقام بی وفا شدن یا میشن. رفییق که بی وفا نمیشه که نوکرتم.
منم تا امروز گم شده بودم. دوباره پیدا شدم.
این که ابیات را این گونه نوشته اید با فضای فکری مولانا هم مطابقت دارد. وزن های متنوع شعری مولوی و نوع گفتار او در غزلیاتش تاییدی است بر این که مولانا از سخن کهنه و دنبال کردن عاری از نوآوری ِ شیوه پیشینیان به شدت گریزان بوده. بسیارند ترکیب های وصفی و اضافی که در غزل های مولانا است و برساخته ضمیر متعالی و ذهن خلاق او، قدرت تصرف و بازآفرینی او در الفاظ وشکل متفاوت غزل سرایی اش نشان می دهد که او شعر گفتن به شیوه کهن را دوست نداشته و همیشه به شکل جدید از گفتار و سخنی نو علاقه مند بوده:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
بگذرد از حد جهان، بی حد و اندازه شود
****
نوبت کهنه فروشان در گذشت
نوفروشانیم و این بازار ماست
حالا اگر این نوآوری در بازخوانی و نوشتار ابیات پرمایه اش هم نمود پیدا کند که چه بهتر
مولانا در عالم ادبیات و در شیوه غزل سرایی و به طور کلی سبک گفتار دگرگونی و نوگرایی بسیاری را باعث شده و چه خوب که این دگرگونی را یک بار دیگر در صدای شما با همراهی نوایی متفاوت می شنویم.
نکته دیگری که باعث می شود به خصوص این غزل را خیلی دوست داشته باشم، سادگی و صمیمیتی است که در پس تک تک واژه های آن است، با خوانش دوباره این غزل حس می کنم که خود مولوی با آن سادگی و زبان بی تکلف و لهجه مردمی اش رباب بر کف گرفته و می نوازد و می خواند من غلام قمرم... این غزل و کلن همه غزل های مولانا آن قدر آهنگین و شورآفرین اند که حتی اگر بدون هیچ موسیقی به آن گوش کنی از موسیقی درونی اش به وجد می آیی و لذت می بری، به هر حال ممنون برای این غزل شورانگیز و همتتان همواره بدرقه راه
من فکر می کنم چیزی که شعر به شیوه امروزی را مردم شاید در مجموع آسانتر بخوانند همین شیوه نوشتن است.
با شیوه سنتی به جرات می توان گفت که درصد بسیار زیادی از مردم اصلن نمی توانند شعر هیچ کسی را بخوانند. نه مولانا نه حافظ. حالا سعدی اشعارش ساده تر است و درست خوان بیشتر دارد.
شیوه سنتی به دلیل شیوه و حجم کار باید رعایت شود. این جوری نوشتن هم برای تکنویسی زیباست. ای کاش می شد همه ی مولانا را اینگونه نوشت.
درود
من شوربختانه هر از چند گاهی آن هم با فاصله ی زمانی ی زیاد به صداهایی که می شنویم سر می زنم و در واقع از بخت بدم باید بگویم برای من شده صداهایی که نمی شنوم!!! برای خودم متاسفم. و ام اساسن این عشق توهم آدمی است از دنیایی که دوست داره. البته من مطالعات غیر رسمی ای رو در باره ی جمعی از عشاق حال و گذشته انجام دادم که منو کلن به تعریف بسیار شفافی تا حالا رسونده. در کل می شه همون دروغ و نچشیدن غم بی نانی و گرسنگی را درباره اش به کار برد. نمی شه؟
چه خوب که مدتیه که شما به این دنیا برگشتید.
ببیند به عشق هر چه می گید بگید فقط دروغ نگنید. یعنی نگید عشق دروغه یا دروغگوه. دروغگو فقط یکی است و جز او نیست.
سلام
امیر امشب برگشت.من ندیدمش!!!!!؟؟؟؟
عشق هم اینقذه خوبه ....هر کس لااقل یکبار گرفتارش نشده
انگاری که انسان نبوده و یا با انسانی ارتباط نداشته !!؟؟
همگی را ببوس و سلام برسون
قربانت
ما توی زبون خودمون بهش میگیم. خاطرخواهی.
من از رفت امیرم بی خبر بودم چه برسه به برگشتنش.
البته برای تو برعکس.
از شنیدنش سیر نمی شوم
شعر های مولانا همیشه
آدمی را غرق تفکر می کند
و اینگونه باش
زیر وزبر
عشق
در قلب ادمی غلیان می کند
خودش را به هر طرف می کشاند
و ادمی به همراه عشق کشیده می شود اینطرف و آنطرف
و جقدر عشق خواستنی است
اگر هزار بار دگر زنده شوم باز هم در به در عشق
به هر کوی و برزن روان خواهم شد
باور کنید
چه خوب. خوش به حالتان. خیلی خوش به حالتان.
یک قصه نیست غم عشق و وین عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
سه روزه که دارم مغز نداشته ام رو زیز و رو می کنم و آخرش هم اینو غلط به یاد آوردم لطفا اصلاج کنید !
برای من این کاملترین و گویاترین چیزیست که از عشق کفته شده ..
منم این را همین طوری یاد گرفته ام. بعضی نسخه ها به جای قصه نوشته اند حرف. ولی قصه را خود من بیشتر دوست دارم.
من چند روزی در این دنیا نبودم. انتشار کامنتتان دیر شد. مرا ببخشید.
عشق پیشوند زندگی
و پسوند مرگ است
سر آغاز آفرینش
و تعریف هر نفس است
نشانه بزرگ خدا را ضرب در عربی کن لقبی است
دوستی تقسیم بر فارسی کرده شده کلان اهریمن
عشق توهم زیباییست
دیشب در مورد کوته استینان در حافظ جستجو کردم سه تا بود
که همه همراه دراز دستی بود
یعنی کوته استین ها همیشه چون حالا دراز دستی کرده اند
معنی مهر و عشق را در پیام ها و عکس های رشاد ارجمند و در چهره ی (دیدن را فرای همه ی اینها می دانم) ، را دیده ام و آموخته ام.
سروی مهربان صدایت که مانند آب روان و است و بی آلایش را دوست دارم
پ. ن: (چکشی هم برای شاهنامه بزنم: سروی گرامی خواندن شاهنامه را هم یک بار آزمایش کن ،شاهنامه با صدای تو شنیدنی خواهد بود)
در مورد موسیقی باید بگم که نسخه های زیادی هست از تلفیق شعر مولانا یا حافظ یا سعدی با سازهای و نواهای سنتی . ترکیب خوبی هم هستند و من شخصن همیشه از شنیدنشون لدت می برم . اما فکرمی کنم باید ترکیب های تازه ای هم امتحان بشه . مثلن من برای این شعر ، موسیقی رو مناسب دیدم . به نظرم خیلی خوب در کنار شعر نشسته . اون شکوهی که انتظار دارم رو از این شعر به خوبی نشون می ده .
این رو از تسلط اقای مهدی بهشت به نواهای مختلف می دونم . تا حالا همه ی کارهایی که ازشون شنیدم ، با موسیقی مناسبی همراه بوده .
یک مرحبا ، احسنت ، باریکلا برای آقای مهدی بهشت عزیز .
...
به پروانه بانو :
شما خیلی لطف دارید بانو ، کلی کیف کردم از تعریفتون اما راستش خیلی باید کار کنم تا مثل اقای مهدی بهشت روی صدای خودم تسلط پیدا کنم . هنوز صدام خام هست . البته از این یکی دو تای آخر بیش تر راضی ام تا قبلی ها .
و از کمک های مهربانانه ی اقای مهدی بهشت عزیز هم صمیمانه سپاسگزام ... خیلیاااااا
:)
من چون همیشه تنها می توانم بگویم:
طعم نوشابه ای که برایم باز کردید برای همیشه به یادم می ماند.
آقا،دست مریزاد
چه ها که نکردی با دل دیوونه ی ما!
اما سخن رشاد گرامی و شما کاملا صحیحه، اینکه اراجیف و دروغه اینکه در مدت زمان کوتاه قشنگه و خواستنی و سرانجام اینکه در فراق بودن بسیار قشنگتره تا اینکه تجربه کنی و ببینی که دروغ و جفنگه
ممنون.
دارم فکر می کنم که این بنده خدای عشق چقدر بد نام بود ما نمی دانستیم.
این که می فرمایید در فراق بودن بسیار قشنگتره همان ضرب المثل همیشگی و برای همه روزگار است.
می گویند:
دوری و دوستی.
ولی کی بود گفت؟:
مرده شور دوستیی را ببرند که سوار بر دوری باشد.؟
ببخشید. دعوام نکنید. به خدا قصد توهین و بیاحترامی به کسی هم ندارم. ولی به نتیجه بدی رسیدم:
عشق جز یک مشت اراجیف و ترهات پر از دروغ، ریا، و فریبکاری نیست.
نزاده از مادر که تو رو دعوا کنه.
تعریف کلن عشق سخته. تا حالا هم هیچ کس چیز درستی در مورد نگفته. تا حرفم می زنی میگن رومئو و ژولیت. بابا رومئو و ژولیت تنها یکی دو روز با هم بودند و از اول آشناییشون تا مردنشون یک هفته طول کشید. ..........
برای من
هیچ چیز دگر،
نیست دگر،
هیچ مگو.
از شعرت معلومه.
لااقل چیز را حذف می کردی . و برای من را هم می گفتی مثلن:
دگرم
دگرم
هیچ دگر
نیست .......
دگر
هیچ
م.........
گ.............
و.............
من کلن با این نسخه کشتمت.
در میان خوانش «هیچ مگو» و خوانش داستان «شوان» سروی گرامی شباهتی می بینم!
هر چه هست پر شور است.
چه خوب.
البته من و خانم سروی، این روزها در مورد همین داستان شوان یکی دو کاری با هم رد و بدل کردیم. اینه که شاید یه جورایی این دو به هم شبیه شدن.
باید به فلورای گرامی برای این فکر نابش«اما من قول میدم مولوی به سعی مهدی یهشت رو دوست بدارم» که موجب شد تا همتتان بدرقه ی راهتان شود و به گونه ی «هیچ مگو» این سروده ی مولوی را بخوانید.
در باره یاین خوانش درست و به جا هیچ نمی توان گفت!
موسیقی:شاید دف مناسبت تر بود .
تا دیدگاه دیگر دوستان چه باشد.
دف خوبه خیلیم بهش میومد ولی خیلی تکراریه همه باشمس دف می زنند. اینه که من اینو بهتر دیدم. اینو برای خانم سروی هم توی همون صداهامون نوشتم.
فعلن از نظر موسیقی:
یک - یک مساوی
اما من قول میدم مولوی به سعی مهدی یهشت رو دوست بدارم... چنانکه حافظ و سعدی به سبک عباس را دوست میدارم... همیشه فکر میکنم شما و جناب رشاد خیام به سعی "محسن و رشاد" رو بسیار زیبا کار خواهید کرد... این هندوونه نمیباشد ها!!! واقعا گفتم
ممنون.
پس برویم و بیازماییم.
به قول دوست مشترک :
من هماندم که وضو ساختم از چشمهی عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
راستی، "هیچ"های پرویز تناولی رو بدیدید؟
آری ولی فقط هیچ اصلیش را دوست دارم. که یک وقتی در مقابل تئاتر شهر بود و نمی دانم حالا کجاست.
آقا، کی بود با سعدی به سعی کیارستمی مخالف بود؟ایضا حافظ به سعی ایشان؟!
مچتان را بگرفتیم?!
ما باقی این عزل را هم خواهیم نبشت. یعنی می خواهیم بخوانیمش. نمی خواهیم که باقی را چون عباس دور بریزیم.
اگر نه دستگیر خدایی هستیم.
به هر حال همانطوریکه دکتر احمدی نژاد گفتند دولت ایشان قانونمند ترین دولت در تاریخ ایران هست بلاخره ما هم برترین شاعر تاریخ میشیم دیگه
ایشالله
عشق گفت: آمدم، نعره مزن، جامه مَدَر، هیچ مگو ....
چه خوب که شما را گاهی در اینجا می بینیم. کرکره وبلاگ خودتان را کشیده اید چرا؟
گفتم ای عشق چه ای ؟
خوردنی یا که پوشیدنی ؟
جت بوئینگ ۷۰۷ رفتی ؟
یا که پیکان قراضه ماندنی؟
باغچه به گل نشسته خواستنی؟
یا که گنداب به بوی بد آلودنی ؟
گفت که من نه حریرم نی کرباس
نه بد بو نه خوش به صد بوی یاس
نه خوردنی نه بهر لباس
من انم که هر کس بشد یار من
چو مجنون شود راهی هر چمن
لطفا مرا برای کاندید بهترین شاعر سال ۱۳۹۰ در نظر بگیرید ،
کاندیدای بهترین شاعر سال ۱۳۹۰؟ اصلن برنده ی بهترین شاعر همه ی نسل های عالم. اگر کم است بفرمایید تا جایزه ی بزرگتری خدمتتان ارائه کنیم؟
و گفت: عشق سه است یکی سوزنده یکی افروزنده و یکی سازنده
ابوالحسن خرقانی
نقل از کتاب :نوشته بر دریا
محمدرضاشفیعی کدکنی
با نام بوالحسن حالی خوش بر ما برفت. به سماع درآمدیم و نعره ها بزدیم به سبب این نام که بر زفان شما برفت.
راست گفت عشق
به جز او نبود چیز دگر
این همه قصه که گویند ز او
همه یک قصه و شعر است
هیچ مگو
قصه عشق به گوش دل خود باز شنو!!
ای کاش یک تعریفی داشت.
بله شعر کلاسیک رو میشه مدرنش کرد و اینجوری نوشت.
مولانا پیشتاز شعر امروز بود.
اشعار مولانا اینجوری خوش فرم تر است.
خواهش میکنم یک کمی هم اشعار زیر دیپلم بنویسید که منم بفهمم یعنی چی و براتون کامنت بگذارم ،مثلا آن چیز دگر چی هست ؟ای بیسوادی .......
مگر خود ما می دانیم؟
چند وقت پیش به عشق گفتم سلام
میدونید چی جوابمو داد ؟؟
.
.
.
گفت: سلامو زهر مار
ببین چی بوده. عشق نبوده. سرکارت گذاشته. عشق به گور پدرش می خنده بگم سلام و زهر مار.
امید به اولیم زیاده
امید از اون انرژی های مثبته که معمولن جواب می ده.