بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

اتوبوس شب


وقتی قرار است که شبی را تاصبح در یک اتوبوس بگذرانید، عقل حکم می کند که بهترین نوعش را سوار شوید. وگرنه بر شما آن رود که بر باخه* رفت.


*کاسه پشت، سنگ پشت، لاک پشت. گاه در مورد آدمیان هم به کار می رود.

کتابفروشی

 به بهانه آغاز نمایشگاه کتاب در تهران. 

نمایشگاهی که در آن، کتابهای  تمامی بزرگان نویسندگی و شاعری ایران زمین اجازه عرضه شدن ندارد. دیدار از این نمایشگاه جز هیزم تنور شدن برای آن افتخار دیگری ندارد.  

کتابهای، صادق، فروغ، احمد، هوشنگ، غلام حسین، گل آقا، عمران ........* 

***

وقتی وارد یک کتابفروشی می شوید، چه چیز آن جا در مرحله اول توجه تان را باید جلب کند؟ 

 شده برای خرید کتاب حتمن به یک کتابفروشی ویژه مراجعه کنید؟ 

خود من در خیلی از آن ها احساس آرامش نمی کنم. برخورد فروشنده را از همه انتخاب های دیگر، بیشتر در نظر دارم.  

*** 

* لیست تکمیلی در راه است.

ما

ما. از این کوتاه تر نمی شد. اگر می شد یک حرفی می نوشتم تا هر کسی که خطابم به اوست بداند که منظورم او هم هست.

ما، یعنی همه کسانی که می توانند این نبشته ی پارسی را بخوانند. یعنی همه آن هایی که این روزها در هر گوشه ای از جهان که هستند، گوشه ای از این سرزمین در وجودشان است*.

عرض کنم:

ما، شاید برایمان سخت نباشد با نگاهی به گذشته باور کنیم که بعد از تمامی جنگهایی که با ملل دیگر کردیم، در پایان این جنگها و در جمع بندی نهایی شکست خوردیم و مغلوب شدیم.

دو سه مثال:

اسکندر یونانی تخت جمشید را به آتش کشید.

اعراب ایوان مدائن را فتح کردند و ساسانیان را منقرض.

اشرف و محمود افغان سلسله صفویه را. **

و مغول ها نیز به هم چنین.

از سکوت ملت در مقابل  شاهان قاجار  می گذرم. که آن ها نیز وقاحت از حد بگذراندند. شهر که سهل است استان های کشور را این جا و آن جا در عهدنامه های طاق و جفت به دشمنان هدیه کردند و بعد به درون حرمسراهای خود خزیدند و مشغول سرسره بازی شدند.

و حال که  به گذشته نگاه می کنیم، دلخوشیم به این:

این ها بعد از فتح ایران، ایرانی شدند و شاهانشان به پارسی سخن گفتند و شعر سرودند و  فرهنگ و آداب و سنن و ............. مگر مغول ها در هندوستان هندی نشدند؟

من نمی فهمم. انگار قضیه بسیار شبیه همان قمار بازی است که ............

یا این که توقع داشتیم فاتحان تا صدها سال بعد که جای خود را به دیگری دادند، با زبان خودشان سخن می گفتند؟ در این صورت که کسی نمی فهمید. پارسی سخن گفتند چون به آن نیاز داشتند.***

آیا این حل یک معادله n مجهولی در فضای توپولوژی است؟

--------

* نامبردگان جهانی بدانند که درهرجا که باشند نه تنها آن ها را خارجی می دانند بلکه ایرانی هم می دانند. حتا اگر زبان آن جا را چون زبان مادری صحبت بکنند و در گردهم آیی های ایرانیان هم حضور نیابند.

 بنا به آمار حدود 2 میلیون ایرانی در آمریکا هستند ولی تا کنون بزرگترین گردهم آیی آنها در اولین کنسرت گوگوش بوده به تعداد حدود 15000 نفر. ناگفته نماند که سالن بیشتر از این ظرفیت نداشت.


** فکر کنم افغان ها در تمام طول تاریخ تنها کشوری را که متصرف شده اند ایران بوده باشد.


*** هر چند برای خود شیرینی،  شعرا و نویسندگانی هم در این میانه بودند که وقاحت از حد برون کردند و به زبان فاتحان نوشتند. تا آنان را خوش آید. و دلخوش باشند به دینار و درمی چند که شاه ناایرانی، در کیسه ای بسویشان پرتاب می کرد و آنان در هوا آن را می قاپیدند................

سامورایی

پنجاه نفر، علیرغم خطر مرگ، برای کنترل در راکتور فوکوشیما باقی مانده اند. مردم ژاپن به آنها سامورایی می گویند.
این گروه کوچک از مهندسین و تکنسین ها بصورت قهرمانان ملی ژاپن درآمده اند. به آنها “کامی کازا” و سامورایی گفته می شود. آنها در زیر پرتوهای بسیار قوی رادیو اکتیو هستند و بدون شک بسیاری از پیامد آن، جان به در نخواهند برد. جایشان را هر پانزده دقیقه عوض می کنند که از تشعشع نسوزند. پنجاه نفر داوطلبانه برای کنترل راکتور در مرکز مانده اند. بیست نفر دیگر علیرغم خطر مرگ به آنها پیوسته اند تا راکتور را از کار بیندازند. امروز در ژاپن همه می دانند که اگر از بروز فاجعه ای عظیم جلوگیری شود، همانا فداکاری مردانی بوده که هویتشان اعلام نشده است و بس*.

***

سامورایی را اولین بار از زبان ژان پیر ملویل  فرانسوی شنیدم. گرچه قبل از آن، هفت سامورایی را آکیراکوروساوا ساخته بود. ولی  سامورایی را با آقای ملویل دیدم؟

هفت سامورایی که بعدها در هالیوود به نام هفت دلاور ساخته شد.

سامورایی ها در فرهنگِ جایی که من زندگی می کنم به نام عیار مشهور بودند. یا هنوز هم هستند؟

***

نمی توانم از کسی بپرسم که اگر در ژاپن بودید و در شرایطی این چنینی، سامورایی بودید؟ یا، نه؟

این خلاف باورهای من به دمکراسی است.

با پست بعدی، به قول علما، حجت بر همه تمام می کنم.

در این کوره سولاخی که در اینترنت داریم، این یکی را که دیگر می توانیم بپرسیم؟

هرچند که دستور از بالا رسیده که صبر. صبر. صبر. صبر.

ما  گردنمان از مو باریکتر، مطیع اوامریم.

به قول کسی:

کور شوم اگر دروغ بگویم.

 ***

 * این متن تا اینجایی که دیدید، با تغییراتی از ایمیلی برگزیده شد.