بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

نوروز یک هزار و سیصد و نود خورشیدی

 سرباز هخامنشی ایمان ملکی 

 

نقاشی از: ایمان ملکی 

 

*** 

با نوروزانه ای سروده دوست گرامی مان، رشاد مردوخی، به پیشواز نوروز  یک هزار و سیصد و نود خورشیدی می رویم.


سنبل به باغ گوید، نوروزتان مبارک / بلبل به شاخ گوید، نوروزتان مبارک

در مجلس مغان با گلبانگ عاشقانه / حافظ به ساز گوید نوروزتان مبارک

با دامنی پر از گل در بوستان جانان / سعدی به یار گوید نوروزتان مبارک

سیمرغ جمع مرغان، با درس عشق عطار / در کوه قاف گوید، نوروزتان مبارک

جمشید شاهنامه فردوسی برین را / با فرّ و تاج گوید نوروزتان مبارک

رومی به شمس تبریز اندر سماع یاران / در بزم راز گوید نوروزتان مبارک

خیام در ره عمر با کوزه‌ای می‌ ناب / دستی به جام گوید نوروزتان مبارک

شیرین به عشق فرهاد در درگه نظامی / با غمز و ناز گوید نوروزتان مبارک

آواز جوی آموی با رودکی به نجوا / در گوش شاه گوید نوروزتان مبارک

در جمع پاک یاران ساقی به دوستداران / با هر سلام گوید نوروزتان مبارک

سونامی ژاپن

   

 عکس از تایم

سونامی ژاپن با هزاران گمشده، غم خودمان را از یادمان برد.  

هرکاری از دست ما بر آید برای ژاپن می کنیم. حداقلش، هم دردی. 

بیکاران گوش به زنگ باشند. بزودی ژاپن برای بازسازی مناطق سونامی زده، کارگر مهاجر خواهد پذیرفت. 

این آخرین باری بود که چنین فاجعه ای در آن جا به وقوع پیوست. شک نکنید. ژاپن بزودی سونامی را هم مهار خواهد کرد.

من فقط به این می اندیشم که اگر این رویداد این ور آب بود، چند میلیون نفر تا به حال مرده بودند؟ 

بی این که خواسته باشم شما را بترسانم می گویم: 

زمین در اینحایی هم که ما زندگی می کنیم، چندان سفت نیست. و یکی دو دهه است که منتظر چیزی شبیه این زلزله هستیم. گیرم بدون سونامی. 

  

 

عکس از بازسازی یک جاده در چهار روز.

ای کاش زن بودم


هشتم مارس، روز جهانی زن

گرامی باد 

 

نقاشی از: ایمان ملکی

ادامه مطلب ...

ماه های هخامنشی

نام ماه های سال هخامنشی را می دانید؟

بهار:

چمن آرا

گل آور

جان پرور

تابستان:

گرما خیز

آتش بیشه

جهان بخش

پاییز:

دژ خوی

باران ریز

اندوه خیز

زمستان:

سرماده

برف آزر

مشکین فام

دل و دماغ


نقاشی از ترانه

هم دل دارم هم دماغ. 

 ولی........ 

دل و دماغ ندارم.

انتظار..........

 

 

این ها این جا چه می کنند؟* در انتظار چه هستند؟  

اگر ظرفی داشتند می گفتم: منتظر نذری هستند. 

ولی بی ظرف.......؟

یک چیز دیگر:

من اگر به جای والدین این کودکان بودم شال گردنشان را به پایشان می بستم. همین نوجوان سمت چپ عسک را ببینید. هیچ کس و به شعاع چند کیلومتری او نبود که به او بگوید:

پسر جان آن شال گردنت بپیچ دور پاهایت. گیرم لازم باشد از وسط دو تکه اش کنی.

آن کودک را در آغوش آن مرد ببینید. مردی که کلاه به سر دارد. در سمت راست عسک. او هم به نظر می رسد پاپتی است.

نکند من پرتم و مد آن روز این بوده است. پاپتی گشتن**.

---

آیا کسی هست که این همه نفرت از یک چیزی را از من دور کند؟

می ترسم نفیر*** بمیرم.

---

* این هم عسکی از همان نامه برقی است.

** بگذریم که ما خودمان هم به یاد نمی آوریم که با جوراب گشته باشیم. به قول صادق همیشه چون خ.ا.ی.ه حلاج ها از سرما می لرزیم. ولی جوراب؟ نه. خفه مان می کند.

*** با نفرت. ر.ک/ کاووس نامه/کاووس وشمگیر. از نفرت مردن. دل خوش به جهان باقی نبردن. اخلاف ناصری/ ناکام از جهان رفتن. نفحات الانس/. مثنوی/ر.ک. کز نیستان تا مرا ببریده اند. از نفیرم مرد و زن نالیده اند.