بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

یلدای ۸۹

غزلی از حافظ به بهانه یلدای ۱۳۸۹ خورشیدی.

*** 

صدای غزل را در   اینجا   بشنوید.  

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود

از دماغ من سرگشته خیال دهنت

به جفای فلک و غصه دوران نرود

هر چه جز بار غمت بر دل مسکین منست

برود از دل من وز دل من آن نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند

تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

گر رود از پی خوبان دل من معذور است

درد دارد چه کند کز پی درمان نرود

هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان

دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود

***  

ای صاحب فال بدان و آگاه باش که عمرن فکر و ذکر تو از یاد من برود و  من عمرن آن سروخرامان را یادم برود. آن سرو خرامان مگر چیزی است که بتواند کسی فراموشش کند؟ آنقدر دلم پیش تو گیر کرده که اگر سرم را هم قطع کنند تو در دلم هستی. البته اگر کارد به دلم بکنند توهم کشته می شوی ولی در حال حاضر در دلمی. حتا هر چه هم فلک و دوران غصه بخورند و جفا کنند باز هم تو توی دماغ من هستی. یعنی چیزی مانند موی دماغ که نه تنها بد نیست که خیلی هم خوبست و اجازه نمی دهد ذرات معلق هوا به داخل ریه برود. دیگر این که، همه چی از دل من میرود جز غم تو. یعنی این نیست که بگویم غم تو بد است. نخیر خیلی هم خوبست. بد بود که تو را رها می کردم و می افتادم دنبال یکی دیگر. یار که قحط نیست. ولی نمی دانم تو چه لعبتی هستی که از همان روز ازل ما حتا با سر زلف تو پیوند بستیم  چه برسد به خودت. حالا این وسط دل ما می خواهد برای معالجه برود و به دنبال خوبان بگردد. ببین این یعنی این که خیلی به ما توجه نمی کنی و ما مریض شده ایم. یعنی ما که نه، دل ماست که  به دنبال درمانگاه می گردد. به او گفته اند که درمان تو رفتن به دنبال خوبان است. این است که کلی حال ما را دگرگون کرده ای و ما شده ایم شهر خاص و عام و ضرب المثلمان کرده اند. حضرت می فرماید نباید دل به خوبان بدهی و دنبالشان راه بیافتی. البته این تناقضی با بیت بالا ندارد که برای درمان هم باید به دنبال خوبان راه بیفتی. اگر خوبان نداری باید راه بیفتی دنبالشان. اگر داری که باید از آنان جدا بشوی. خود دانی. 

حالا این وسط می ماند این که من تو هستم یا تو من هستی؟ این دیگر بر میگردد به نیت گیرنده فال. خلاصه خودت یه چوری من و تو را مشخص کن. من دیگر در این امور علم غیب ندارم که.

نظرات 8 + ارسال نظر
فروزان سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:09

چرا برای سال نود فال نگرفتین
البته با تفسیر

یادم رفت.

فروزان شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:46

خیلی باحال بود
استاد!!!!!

حتمن تفسیرش. وگرنه غزل که حرف ندارد.

فریدون جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 17:40

سلام
هر چقدر سعی کردم. غزل را با صوت ملکوتی خودت نتونستم

که بشنوم. نمی دادم ایراد از کجاست

لینک باید تو را به اینجا بیاورد. اگر نمی آورد این لینک زیر را توی آدرس بارت کپی کن.
http://s1.picofile.com/file/6231442652/yalda_89_ICAB.mp3.html

ب. پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:52

سلام جائی شنفتم که سالروز میلاد مسیح ریشه در وام گرفتن اروپا از ۲۱ دسامبر یعنی شب یلدای ما دارد - نبرد همیشگی روشنائی و ظلمت - و همین که حافظ گفت یعنی اینفینیتی ارادت عمو هون

سال روز تولد مسیح و میترا یکی بوده. مسیحیت ادامه میتراییسم است بنابراین مسیح هم از خودمونه.
صفاتو

سروی پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 http://www.sarvi.ir

خود فال یه طرف ، تفسیرش یه طرف!
دوست دارم نظر حضرت حافظ رو در مورد این تفسیر بدونم.
(:

مطلع فال من این بود :
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد


حسام چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:44 http://hessamm.blogsky.com

اینکه فال عمومی بود. یه فال اختصاصی هم فردا شب باید برام بگیرین

خب آره. تا بوده همین بوده و خواهد بود.

حسام چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:10 http://hessamm.blogsky.com

آخیش. حالا شد!
بریم تفیسیر فال امسال رو بخونیم چند بار صفا کنیم باهاش...!

فالت فاله. خیلی هم باحاله.

حسام چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:29 http://hessamm.blogsky.com

غزل بدون تفسیر؟؟؟ اینجوری که خودمونم بلد بودیم فال بگیریم. اصلا ما بخاطر تفسیرهای شماس که با حافظ حال می کنیم...

من دیشب از این بیشتر نمی تونستم. تفسیرشم امروز اضافه میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد