بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

اندر حکایت حرف پ


یک ایمیل

نظرات 11 + ارسال نظر
آروین چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:39 http://arvinfld@yahoo.com

پارسی زیبا تره...چرا به پارسی کولا نمی گیم فارسی کولا پس؟

برای این که عربام به جبران این بزرگواری به پپسی کولا نمی گن ففسی کولا و میگن بیبسی کولا.

سروی چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 http://www.sarvi.ir

از اسم هایی که با پ شروع می شن خوشم میاد ، یه آهنگ قشنگی دارن ... پریا ... پرنیان ... پریچهره ... پرهام ... پویا ... پریدخت ...
یه طور قشنگی تلفظ می شن ، یه طوری انگار هوا رو می بوسی وقتی می خوای تلفظشون کنی
خوشحالم که غریبه ها نمی تونن پ رو تلفظ کنن
گرچه اخیرن که رفتن بودم عراق ، دیدم که اون ها خیلی خیلی خوب فارسی رو حرف می زنن ، گرچه مسن ترهاشون حروف ممنوعه! رو نیم تونن خوب تلفظ کنن اما بچه ها - مخصوصن بچه هایی که دست فروش هستن- خیلی راحت این حروف رو ادا می کنن.
جالب تر از تسلط شون به زبان محاوره ای ، اشراف کاملشون به انواع ناسزاها بود!
در مواقع لازم خوب بلد بودند بدوبیراهی به زبان شیرین پارسی نثارمون بکنن!

به احتمال بسیار زیادی کرد بوده اند، آن بچچه ها را می گویم.
تا حدی هم با کمال پوزش به بد و بیراه های آنان حق می دهم. ما ایرانیان انسانهای فراموش کاری هستیم ولی ملل دیگر شاید دشمنان شان را به راحتی نبخشند. گرچه حلبچه را آنان بمباران کردند و 5000 کودک و پیرزن و پیرمرد و بیمار و ناتوان را به کام مرگ فرستادند. بمباران حلبچه بزرگترین جنایت تاریخ معاصر بعد از هولوکاست است که به دست صدام حسین معدوم انجام شد.
یک تراژدی تمام عیار. بی هیچ کم و بیشی.

فرناز دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:54

آخی لولوپر ! شما مادربزرگ منو از کجا می شناسین که به دخترخاله ام که اسمش نیلوفر بود بود می گفت لولوپر ! تازه از اون بدتر اینکه به مهراز می گفت فرزاد !!!!

چه جالب. مادر بزرگ شما هم ارمنی بود؟

بابک دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:36

راستش کمی هم تقصیر ماست که اینگونه گردیده ...
ایران یک مجموعه است و ما ایرانی ها هیچوقت یک تیم نشده ایم

شاید.
در مورد گردیدن بگم بهت که گردیدن به معنی شدن نیست. گردیدن یعنی چرخیدن.
البته مثل خیلی از چیزای دیگه کسی رعایت نمی کنه.
یا مثلن نمودن. نمودن کردن نیست. نمودن یعنی نشان دادن.
البته این روزا خیلی شیک شده انگاری.
من این کار را نمودم. نخیر. من این کار را کردم.
البته متن تو نمودن نداشت همین جوری پیش اومد نوشتم.

مریم دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 http://voodoo.blogsky.com

چه تاسف بار که این لاشخورا نه تنها دین بهی سرزمینم را گرفتند که زبانم نیز عوض شد باز هم سپاس فردوسی پاک را که عجم زنده کرد بدین پارسی ولی به یه جاهایی از اونم مشکوکم

مغ های آن دین بهی آن چنان در دربار ساسانیان رخنه کرده بودند و سیاست را با دیانت آغشته بودند که با حمله اعراب ملت ایران انگار در باغ سبزی به رویشان گشوده شده باشد برایشان آغوش گشودند.
نه دیگه. حداقل به فردوسی دیگه مشکوک نشوید.

حسام یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 21:50 http://hessamm.blogsky.com

زیاد ناراحت نباشین. اگه عربها با ما اینکارو کردن از یه جای دیگه (که نمی دونم کجاس) خوردن فاجعه! یعنی چیزیه که روزی صد دفعه باهاش سر و کار دارن.

می دونین واحد پول خورد این عربها چیه؟ پیاستر!

یعنی واقعا اون موقع که داشتن اسم برای واحد پولشون می ساختن به این فکر نکردن که خودشون پ ندارن؟؟؟؟

تازه. من اون مدتی که در ممالک عرب کار می کردم کاری کرده بودم که فکر کنن من نمی فهمم پرینتر چیه. حتما باید این یک کلمه رو به زبون پارسی می گفتن تا می رفتم برای تعمیرش: چاپگر!

پس حسابی بهشون حال دادی.
حتمن پیاستر رو خارجیا براشون انتخاب کردن. همونطوری که یه وختی اونا برامون خارجی بودن.
حالا حتمن بهش میگن بیاستر.

نیلوفر یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:55

من یک مادر بزرگی داشتم که پارسی را بسیار پاس میداشت حتی نیلوفر را میگفت نیلوپر

مطمئنی لولوپر نمی گفت؟

روزبه شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:44 http://hazrat-eshgh.com

تازگی ها یادداشت های شما خیلی مام میهنی شده.
به گمانم اون سفر به زادگاه کار خودش رو کرده :دی

این وبلاق اصلن جویه.
کدوم زادگاه؟ من در زادگاهم هستم. دیروز و امروز و فردا. پس فردا را نمی دانم. دروغ چرا؟

فیروزه شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 19:40

ببین واقعیت اینه که وا دادیم جلو عربا یعنی ما که نه اجداد ما
اینا هم تبعاتش دیگه

یعنی خاک بر سرمون شده؟ هرچند اصلن باور ندارم که با اجدامون خیلیم فرق داشته باشیم. بهرحال من عمرن دیگه بگم فارس و فارسی و خلیج فارس و ....
میگم پارس و پارسی و خلیج پارس و ....... شایدم اصلن جو گیر شدم و دیگه حتا فلک هم نگفتم و گفتم:
پلک.

هاجر خانوم شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 http://svida.blogfa.com/

من در سزرمینی زنده ام / زندگی نیست !

حالا زندگی نبود هم نبود. من حرف پ منظورمه. به اندازه زندگی که سخت نیست.

فرناز شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 http://farnaz.aminus3.com/

هیچوقت نفهمیدم که پ چ گ ژ را که بیشتر دوست دارم آیا به این علت است یا واقعا اینها دوست داشتنی تر هستند ؟

یکی از فاجعه ترین !! ها وقتی است که آنها می گویند نرگس آن هم نرگس به آن زیبائی و یکی نیست بگوید بلد نیستید نگویید ..

و این عکس خیلی زیباست اطلاعاتی در موردآن ندارید ؟

و یک نکته : با دقت به این فرشته های بدون بال نگاه کنید و پشیمان شوید از اینکه به آنها گفته بودید جانی !

ما برای این که یادمان نرود می گفتیم گچ پژ.
نرگس را هم نرجس می گویند.
همین عکس اینجا؟ نه. ولی درست شده.
جانی کوچک که بد نیست که. آخر ِ مهربانی و آرامش و عطوفت و خانواده و .......... ایناست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد