بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

دهخدا و واژه های تازی*

                              


بنا به یک کامنت از آروین در بخش نظرات این متن بکلی غلط است. بنابراین می توانید آن را نخوانید. ولی خداییش کلی خوشحال شده بودیم که دو گل به اعراب سوسمار خور زده ایم. این است که دلمان نمی آید پاکش کنیم.

*** 

نگوییم:  سگ پارس می کند.

بگوییم: سگ واق واق می کند. 

این ضربه‌ای است که از تازیان متجاوز خورده‌ایم که می‌خواستند پارسیان را خرد و کوچک کنند و این لقب را به ما دادند. یعنی باب کردند که بگوییم: "سگ پارس می کند". 

جالب اینجاست که خیلی ها فکر می کنند اگر بگویند: "سگ پارس می کند"، پارسی سخن گفته اند. 

---

نگوییم: "غذا" می خوریم. 

بگوییم: خوراک می خوریم.

"غذا" در زبان همان جماعت فوق الذکر یعنی ادرار شتر. این هم یکی دیگر از شکنجه های روحی آن ددان بود که به هنگام خوردن شام یا ناهار، می‌گفتند بگویید: "غذا می‌خوریم". 

بنابراین به جای کلمه "غذا" از "خوراک" استفاده کنید. یا از دیگر کلمات درست. گیرم با همان زبان شترسواران. 

***

*لغت نامه دهخدا. انشای متن از یک ایمیل بود، با دخل و تصرف خودم.
نظرات 19 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:03

بابا این بحث غذا و مذا و ایران و عرب چقدر داغ شد که شما فراموش کردی در مورد باز شدن مدارس و شروع پاییز و ماه مهر مطلبی بنویسید و ما رو ببرید به روزهای خوش اول مدرسه با بوی تازه دفتر و مداد و دیدار دوستان با جمله همشاگردی سلام

راستش ما پریشب یک پستی اینجا گذاشتیم نه در مورد مدرسه و اول مهر و اینا ولی دیدم اینجا خیلی بامزه و داغ شده اینه که دوباره برش داشتم.
امشب یک پست میزارم. البته اگه اتساع اسافل اجازه بده. چون الان که دارم این قامنت وزین شما رو جواب میدم ساعت سه و ربعه. اونم به وقت جدید. به وقت تابستان که چهار و ربع صبه.

حسام پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:16 http://hessamm.blogsky.com

با این گفته آروین که ما عادت داریم ضعف خودمون رو بندازیم گردن بقیه موافقم. اعراب به خیلی از کشورهای دنیا حمله کردن. در دوره ای از زمان از اسپانیا تا چین در تصرف اعراب بود. اونها در تمام مناظق تاثیر خودشون رو گذاشتن.

بطور مثال شیوه عدد نویسی اعراب وارد تمام فرهنگ های غربی شد. غربی های چیزهایی از اعراب گرفتن که باعث پیشرفتشون شد. تا قبل از اعراب در اکثر نقاط اروپا از شیوه عددنویسی رومی استفاده می شد که بزرگترین مشکلش این بود که صفر نداشت!

اعراب بر ما هم تاثیر گذاشتن اما ما - نمی دونم به چه علت، شاید نبود درایت فرهنگی حاکمان و عالمان ایرانی - ازشون همه چیز به ارث بردیم. حتی روی اسامی ما هم اثر گذاشتن. پیروز که نمادی بود از سیاوش و هر سال عید برای شاد کردن مردم با چهره ای سیاه شده میومد تبدیل شد به فیروز... تازه، حاجی فیروز!!!

اما بزرگترین خدمتی که ما در قبال اعراب انجام دادیم، ناخواسته، این بود که بعضی از بزرگترین دانشمندان ما کتاب هاشون رو به عربی نوشتن و اعراب هم اونها رو به اسم خودشون مصادره کردن. بزرگترین مثالش رازی هست کاشف الکل (ماده ای به این مهمی!) که Al-Cohl رو کشف کرد و در انگلیسی تبدیل شد به Alcohol و اسم رازی رو هم گذاشتن جالینوس المسلمین!!!!

اینکه چرا غربی ها نکات مثبت اعراب رو گرفتن و ما هر چی ازشون دراومد، به تحقیق گسترده ای نیازمنده که باید تاریخ و فرهنگ مردم رو طی اون سالها بررسی کرد.

من فقط در مورد پیروز که چرا شد حاجی فیروز می تونم یه چیزی بگم ولی نمیگم. چرا که ممکن است به عده ای بر بخورد و وبلاق وزین مان تحت تاثیر یک سری عواملی قرار بگیرد که همه توی دلشون از خداشونه که ما اینو بگیم ولی ولی بیرون دلشون وبلاق وزینمونو فیلتر کنن. یک وختی که هم دیگه رو دیدیم باید خصوصنی بهت بگم.
بگذریم شاید اینم عین خیلی چیزایی که من خیال میکنم درسته درست نباشه. بهرحال نمینویسم.
حالا اون الکهل و رازی شده:
الکشف من الجالینوس المسلمین؟

آروین پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:58

مجبورم یه قسمت کوچیک حرفم رو اصلاح کنم
من در این چهار لغت نامه عربی گشتم دنبال غذا
لسان العرب...مقاییس اللغة...الصّحّاح فی اللغة...القاموس المحیط... العباب الزاخر

4 صفحه نوشته بود که غذا، الغذی و غذاء می شه هر چیز که می خورند مانند خوراک، شراب و شیر و غیره
پروش دادن و خوراندن
پر کردن و شارژ کردن هر چیزی
و این جور معانی
همچنین نوشته بود اگر "غذی" که ریشه فعل است به صورت فعل به کار رود و بعد از آن به عنوان مفعول نام مایعی باشد به معنای ریختن آن مایع است، مثال هم این طور زده:
وغَذا الماء: سال.
(که تحت الفظی می شه: غذا کردن آب: آب ریختن)
در یکی از لغت نامه ها در لابه لای معانی این جور نوشته بود:

والغَذَى، مقصورٌ: بَوْلُ الجَمَلِ.
وغَذَا بِبَوْلهِ وغَذاهُ غَذْواً: قَطَعَه، وفی التهذیب: غَذَّى البیعرُ ببَوْلِه یُغَذِّی تَغْذِیَةً.
وفی الحدیث: حتى یَدْخُلَ الکلبُ فیُغَذِّیَ على سَواری المَسْجِدِ أَی یبولَ على السَّوارِی لعدَم سُکَّانِه وخُلُوِّه من الناس. یقال: غَذَّى ببَوْلِه یغذی إِذا أَلقاهُ دَفْعَة دَفْعَة. غَذَا البَوْلُ نَفْسُه یَغْذُو غَذْواً وغَذَواناً: سالَ، وکذلک العَرَقُ والماءُ والسِّقاءُ، وقیل: کلُّ ما سالَ فقد غَذَا.

من خیلی عربی ام خوب نیست اما از این چند خط مهملات این رو فهمیدم: غذا به صورت مجاز بعضی اوقات به جای ادرار شتر(یا دیگر حیوانات) به کار می رود، ترکیب درست آن "غذا البول" می باشد، قبلا هم گفتم اگر غذا به صورت فعل قبل از اسم مایعی بیاید(مثل ادرار) معنی ریختن آن را می دهد(ادرار کردن)، در بعضی اوقات در مکالمات رسمی به جای اینکه بگویند فلان حیوان ادرار کرد از این ترکیب استفاده می کنند که در نتیجه برای اختصار در کلام، ادرار را غذا می نامند به معنای چیزی که ریخته شده، تا خود لغت بول را استفاده نکنند.
من اینجوری فهمیدم، متن کاملشم می ذارم که اگه خیلی می خواین بدونین برین از کسی که عربی بلده بپرسید:
غذا (لسان العرب)
الغِذاءُ: ما یُتَغَذّى به ، وقیل: ما یکونُ به نَماءُ الجِسْمِ وقِوامُه من الطَّعامِ والشَّرابِ واللَّبن، وقیل: اللَّبَنُ غِذاء الصغیر وتُحْفَةُ الکَبیرِ، وغَذاهُ یَغٌذُوهُ غِذاء. قال ابن السکیت: یقال غَذَوْتُه غِذاءً حَسَناً، ولا تقل غَذَیْتُه؛ واستَعْمله أَیوبُ بنُ عَبایةَ فی سَقْیِ النَّخل فقال: فجاءَتْ یَداً مَعَ حُسْنِ الغِذَا ءِ، إِذْ غَرْسُ قَوْمٍ قَصِیرٌ طویلُ غَذاهُ غَذْواً وغَذَّاه فاغْتَذى وتغَذَّى.
ویقال: غَذَوْتُ الصبیَّ باللَّبَنِ فاغْتذَى أَی رَبَّیْته به، ولا یقال غَذَیْته، بالیاء.
والتَّغْذیة أَیضاً: التَّرْبیة. قال ابن سیده: غَذَیتُ الصبِیَّ لغة فی غَذَوْتُه إِذا غَذَّیْتَه؛ عن اللحیانی.
وفی الحدیث: لا تُغَذُّوا أَولادَ المشرکین؛ أَرادَ وَطْءَ الحَبالى من السَّبْیِ فجَعَلَ ماءَ الرَّجُلِ لِلْحَمْل کالغذَاء.
والغَذِیُّ السَّخْلَةُ؛ أَنشد أَبو عمرو بنُ العلاء:لو أَنَّنی کُنْتُ من عادٍ ومن إِرَمِ غَذِیَّ بَهْمٍ، ولُقْماناً وذا جَدَنِ قال ابن بری: البیت لأَفْنُونٍ التغلبی، واسمه صُرَیم بن مَعْشر، قال: وغَذِیُّ بَهْمٍ فی البیت هو أَحد أَملاکِ حِمْیَرَ، وسُمِّی بذلک لأَنه کان یُغَذَّى بلُحُوم البَهْمِ؛ وعلیه قول سلمى بن ربیعة الضَّبّی: من لَذَّة العَیْشِ، والفَتَى للدهر، والدَّهْرُ ذُو فُنُونِ أَهْلَکْنَ طَسْماً، وبَعْدَهمْ غَذِیَّ بَهْمٍ وذا جُدُونِ قال: ویَدُلُّک على صحة ذلک عَطْفُه لقماناً وذا جَدَنٍ علیه فی قوله: لو أَننی کنتُ من عادٍ ومن إرَمِ قال: وهو أَیضاً خبر کُنتُ ولا یَصِحُّ کنتُ سِخالاً. قال الأَصمعی: أَخْبرَنی خَلَف الأَحْمر أَنه سمِع العرب تنشد البیت غُذَیَّ بَهْمٍ، بالتصغیر، لقبُ رجلٍ. قال شمر: وبلغنی عن ابن الأَعرابی أَنه قال الغَذَوِیُّ البَهْمُ الذی یُغَذَى. قال: وأَخبرنی أَعرابی من بَلْهُجَیم قال الغَذَوِیُّ الحَمَلُ أَو الجَدْیُ لا یُغَذَّى بلَبَنِ أُمِّه، ولکن یُعاجَى، وجمع غَذِیٍّ غِذاءٌ مثلُ فَصِیلٍ وفِصالٍ؛ ومنه قول عمر، رضی الله عنه: أَمُحْتَسِبٌ علیهم بالغِذاءِ؛ هکذا رواه الجوهری؛ وقال ابن بری: الصواب فی حدیث عمر أَنه قال احْتَسِبْ علیهم بالغِذَاءِ ولا تَأْخُذْها منهم، وکذلک ورد فی حدیث عمر، رضی الله عنه، أَنه قال لعامل الصَّدَقات: احْتَسِبْ علیهم بالغِذاءِ ولا تأْخذها منهم. قال أَبو عبیدة: الغِذاءُ السِّخالُ الصِّغارُ، واحِدُها غَذِیٌّ.
وفی حدیث عمر، رضی الله عنه: شَکا إِلیه أَهلُ الماشِیَة تَصْدیقَ الغِذاء وقالوا إِن کنتَ مُعْتَدًّا علینا بالغِذاءِ فخُذْ منه صَدَقَته، فقال: إِنا نَعْتَدُّ بالغِذاءِ حتى السَّخْلَةَ یَرُوحُ بها الرَّاعِی على یَدِه، ثم قال فی آخره: وذلک عَدْلٌ بَیْنَ غِذاء المالِ وخِیارِه. قال ابن الأَثیر: وإِنما ذَکَّرَ الضمیرَ رَدّاً إِلى لفظ الغِذاء، فإِنه بوزْن کِساءٍ ورداءٍ، قد جاء السِّمامُ المُنْقَع، وإن کان جَمْع سَمٍّ؛ قال: والمراد بالحدیث أَنْ لا یَأْخُذَ الساعی خِیارَ المالِ ولا رَدِیَّه، وإِنما یَأْخُذُ الوسَط، وهو معنى قوله: وذلک عَدْلٌ بین غِذاءِ المال وخیارِه.
وغَذِیُّ المال وغَذَوِیُّه: صِغارُه کالسِّخالِ ونحْوِها.
والغَذَوِیُّ: أَن یَبِیعَ الرجُلُ الشاةَ بِنتاجِ ما نَزَا به الکَبْشُ ذلک العامَ؛ قال الفرزدق: ومُهُورُ نِسْوَتِهِمْ، إِذا ما أَنکحوا، غَذَوِیُّ کلِّ هَبَنْقَعٍ تِنْبالِ ویروى غَدَوِیُّ، بالدال المهملة، منسوب إِلى غَدٍ کأَنهم یُمَنُّونَه فیقولون: تَضَعُ إِبلُنا غَداً فنُعْطِیک غَداً. قال ابن بری: وروى أَبو عبید هذا البیت: ومُهورُ نِسْوَتِهِم إِذا ما أَنْکَحُوا بفتح الهمزة والکاف مبنیاً للفاعل.
والغَذَى، مقصورٌ: بَوْلُ الجَمَلِ.
وغَذَا بِبَوْلهِ وغَذاهُ غَذْواً: قَطَعَه، وفی التهذیب: غَذَّى البیعرُ ببَوْلِه یُغَذِّی تَغْذِیَةً.
وفی الحدیث: حتى یَدْخُلَ الکلبُ فیُغَذِّیَ على سَواری المَسْجِدِ أَی یبولَ على السَّوارِی لعدَم سُکَّانِه وخُلُوِّه من الناس. یقال: غَذَّى ببَوْلِه یغذی إِذا أَلقاهُ دَفْعَة دَفْعَة. غَذَا البَوْلُ نَفْسُه یَغْذُو غَذْواً وغَذَواناً: سالَ، وکذلک العَرَقُ والماءُ والسِّقاءُ، وقیل: کلُّ ما سالَ فقد غَذَا.
والعِرْق یَغْذُو وغَذْواً أَی یسِیلُ دَماً، ویُغَذِّی تَغْذیَةً مثلُه.
وفی حدیث سعد بن مُعاذٍ: فإِذا جُرْحُه یَغْذُو دَماً أَی یَسِیلُ.
وغَذَا الجُرْحُ یَغْذُو إِذا دام سَیَلانُه.
وفی حدیث العباس: مَرَّت سَحابة فنظر إِلیها النبی، صلى الله علیه وسلم، فقال: ما تُسَمُّون هذه؟ قالوا: السَّحابَ، قال: والمُزْنَ، قالوا: والمُزْنَ، قال: والغَیْذَى؛ قال الزمخشری: کأَنَّه فَیْعَلٌ من غَذا یَغْذُو إِذا سالَ، قال: ولم أَسمع بفَیْعل فی معتلّ اللام غیر هذا إِلاَّ الکَیْهاةَ، وهی الناقة الضَّخْمة؛ قال الخطابی: إِن کانَ محفوظاً فلا أُراه سُمِّی به إِلاَّ لسیلان الماء من غَذَا یَغْذُو.
وغَذَا البَوْلُ: انْقَطَع، وغَذَا أَی أَسْرَع.
والغَذَوانُ: المُسْرِعُ الذی یَغْذُو ببَوْلِه إِذا جَرَى؛ قال: وصَخْر بن عَمْرِو بنِ الشریدِ کأَنَّه أَخُو الحَربِ، فَوْقَ القارِح الغَذَوانِ هذه روایة الکوفیین، ورواه غیرهم العَدَوانِ، بالفتح، وقد غَذَا.
والغَذَوانُ أَیضاً: المُسْرِع.
وفی الصحاح: والغَذَوانُ من الخَیْل النَّشِیطُ المُسْرِعُ، وقد روی بیتُ امرئ القیس: کَتَیْسِ ظِباءِ الحُلَّب الغَذَوانِ مکان العَدَوانِ. أَبو عبید: غَذَا الماءُ یَغْذُو إِذا مرَّ مرّاً مُسرِعاً؛ قال الهذلی: تَعْنُو بمَخْرُوتٍ لَه ناضِحٌ، ذُو رَیِّقٍ یَغْذُو وذُو شَلْشَلِ وعَرَقٌ غاذٍ أَی جارٍ.
والغَذَوان: النَّشِیطُ من الخیل.
وغذا الفَرسُ غَذواً: مَرَّ مَرّاً سَریعاً. أَبوزید: الغاذِیة یافُوخُ الرَأْسِ ما کانَتْ جِلْدَةً رَطْبَةً، وجَمْعُها الغَواذِی. قال ابن سیده: والغاذِیةُ من الصَّبیِّ الرَّمَّاعَةُ ما دامَتْ رَطْبَةً، فإِذا صَلُبَتْ وصارَتْ عَظماً فهی یافُوخٌ.

آروین جان تا شعاع شونصد کیلومتری من کسی که این همه عربی بلد باشه نیست.
اصلن من موندم که قبل از حمله اعراب ما به غذا می گفتیم چه؟ خوراک؟
بهرحال فکر کنم اینم در نهایت درست یا غلط همون سوسیس و هات داگ باشه که در پاسخ یه یکی از کامنت ها نوشتم. ولی در این که نهایتن تمام جهان با یک زبان حرف خواهد زد، شکی ندارم. گیرم شونصد سال دیگه باشه. ممکنه همه جهان بگن غذا -عربی-، خوراک-پارسی-، خواردمنی-کردی-، یملی-ترکی-، .....

آروین چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:20

آقا جان من چرا نگشتم؟
غذا‌ء با غذا فرق می کنه
حالا به ماد یاد ندادند حمزه هم جزو حروف الفباست به کنار
خودشون هم می گن غذا
(...) هر چی عربه اما خودشون هم "إدارة اﻟﺼﺤﺔ اﻟﻌﺎﻡﺔ ﻗﺴﻢ اﻟﺘﻐﺬیه" دارند...یعنی خودشون هم (...) شتر می خورن؟
حالا شما می خواهیم بگین عربها عامل تباهی ما هستن بگین... ما عادت داریم ضعف خودمون رو بندازیم گردن بقیه... فعلا که اونا عقلشون رسیده دوتا جزیره مصنوعی برای مردمشون بسازن نه مثل ما که تمام خط ساحل رو ویلا ساختیم که دیگه دریا رو نمی شه دید... اگر اعراب حمله کردن، خوب چنگیز هم کرد، خشایار شاه هم آتن رو نابود کرد، اسکندر هم تلافی کرد، کورش کبیر هم نینوا رو از بین برد، تمدن آشور رو حذف کرد(حالا نمی گیم قتل عام کرد و غارت، اما نابودشون کرد دیگه؟) نادر هم تمام ثروت هند رو بالا کشید، سلطان مسعود غزنوی هم سومنات رو به اسم اسلام غارت کرد، بناپارت هم اروپا رو گرفت، هیتلر هم میلیونها نفر رو کشت... دنیا همینه... شما دوست دارید تعصب داشته باشید، ایران مگه چیه؟ مهد تمدنه؟ تمام دنیا تمدن دارند... تکنیک کشاورزی مال مصریاست، جد و ابا کوروش کبیر هم به دنیا نیومده بودن وقتی سیستم آبیاری و کانال کشی داشتن مصریها... فلسفه مال ماست؟ ما تاریخ نویس داشتیم؟ تمام تاریخ ما نوشته گزفنون و هردوت یونانیه که دشمن ما بودند...حتی عرضه نداشتیم چهار خط تاریخمون رو بنویسیم... سیستم ارتش هخامنشی، سلاحهاشون، نقوش روی تخت جمشید، گریفن مال آشوری هاست... فروهر یک سمبل مصریه که ما یه کم تغییرش دادیم...برو آقا جان تو ویکی پدیا بزن Winged Sun تا تهشو می گیری... بخش زیادی از معماری ما ملهم از معماری یونانه... نمی گم ما هم چیزی نداشتیم ولی بقیه هم داشتند... چرا فکر می کنید ما خیلی از همه دنیا خاص تریم؟ ما هم یه تمدنی بودیم مثل بقیه تمدن ها... سکه رو ما اختراع کردیم یا چرخ رو یا الفبا رو؟ کدوم عجایب هفتگانه تو ایران بوده؟ اهرام؟ باغ های معلق بابل؟ فانوس اسکندریه؟ مجسمه زئوس؟ مجسمه آپولو؟ آرامگاه هالیکارناسوس؟ معبد آرتمیس؟ اصلا اسم اینارو تا حالا شنیدی؟ یا فکر می کنه تخت جمشید تنها بنای باستانی با شکوه دنیاست؟ بماند که اولین حکومت امپراتوری فدرال بودیم، اولین سیستم پستی رو داشتیم، پیشرفته ترین کمان زهی رو داشتیم، همه ی اینها درست اما به من بگو اگه ما اینقدر قوی بودیم که روم نمی تونست به ما غلبه کنه، چه طور یه مشت عرب سوسمار خور عقب افتاده ایران و روم شرقی و آندلس و شمال آفریقا رو گرفتن؟ ما هم ایراد داشتیم دیگه، یه کم بدون تعصب دنیا رو ببینیم بد نیست

با تمام نوشته ات موافقم. فقط ما چون خیلی دل پری از اعراب داریم دشمن ترین دشمنانمون رو اعراب می دونیم. البته فقط ته نوشته ات رو میخوام بگم که چه شد که اعراب بر ما غلبه کردند و دیگه بعد از اون حمله عمرن ما پیروز نشدیم. پیروزی نادر که پیروزی نبود. هندیا بنده خداها نشسته بودن ماستشونومیخوردن که یه هو یک آدم قدر قدرت بر ما مگوزیدی مثل نادر درست به سان چنگیز خان بهشون حمله کرد. نادر اصلن قابل حمایت نیست. دیکتاتوری بود بی شاخ و دم. اصلن دیکتاتور که شاخ و دم نداره که. بگذریم.
در حکومت ساسانیان مغ های زرتشتی آمدند و دین را قاطی سیاست کردند. ّآن چنان در دربار رخنه کردند و خون مردم را توی شیشه کردند که با یک حمله چسکی، مردم ایران پذیرای همین اعراب سوسمار خور شدند. من علت شکست رو در حمله اعراب همین می دونم و بس.
من اصلن باور ندارم که باین که ما چه بودیم و چه نبودیم. ما هیچ چیزی نبودیم اگر بودیم الان حداقلش چین بودیم. چرا که چین هم همان وقتی که ما بودیم بود. هنرش برتر از ما بود، فلسفه اش برتر از ما بود. نیروی کارش برتر از ما بود. ...
می ترسم هیچ وقت هم هیچ چیزی نشیم.
در ضمن من بعداز این که نوشتی غذاء با غذا فرق داره قسمتی که به آخر پست اضافه کرده بودم پس گرفتم.
ممنون از صبری که به خرج دادی و این همه برامون نوشتی.

روزبه سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 20:38 http://hazrat-eshgh.com

آقا محسن این یادداشت شما ما رو به جاها و خاطره هایی برد که اصلن خوشایند نبود و بسیار بد به ما گذشت..
آخی...

حالا گفتن اون خاطره ها برای بعد ولی از یک گفته اصلن نتونستم بگذرم.
این عکس تازه شما شدیدن مورد لطف و ابراز احساسات اینجانب قرار گرفته و از زمانی که تو عسک هایی.... دیدم به شدت ما را گرفته و باز هم سر تعظیم در مقابل نبوغ شما فرو آوردیم.

ما بسیار خرسندیم از داشتن آزاد مرد سبزی همچون شما. (چی گفتن من!!!)

چرا جاهای بدی برد؟ تازه داشتیم یاد می گرفتیم که چگونه به جای غذا، خوراک بخوریم.
در ضمن عسک هم قابل شما رو نداره.

فرناز سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:31 http://farnaz.aminus3.com/

نکته ای هم به یادم آمد : این مسئله احتمالا در خیلی از زبان ها و در انگلیسی که مطمئنم وجود دارد : کلمات گاهی معانی عجیب و متفاوتی دارند و گاهی بشدت دور از آنچه که باید هستند . من فکر می کنم شاید به خاطرحساسیتی که ما به حق در رابطه با زبان فارسی و اعراب داریم این گفتگوها پیش می آید . به زبان انگلیسی که کسی حمله نکرده یابه خاطر تمسخر دیگران برای آن اتفاقی نیوفتاده ! با این حال در آنجا هم به نکته هائی برمی خوریم که عجیب است . اینکه چرا این اتفاقات برای یک زبان رخ میدهد را حتما یک زبان شناس می داند !

دارم فکر می کنم که بعد ها آیندگان خواهند گفت:
این غربیان به ایرانیان می گفتند سوسیس بخورید. آن ها هم می خوردند و کیف می کردند و به به و چه چه می گفتند. بعدها فهمیدند که ای دل غافل سوسیس یعنی هات داگ و آن هم یعنی سگ داغ.

شمس سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:41

من گفتم که در هخدا نگشته
چون یاد گرفته ام که هیچ وقت با قطعیت یک نظر را رد نکنم اروین که با شدت و حدت رد کرده من فهمیدم که نگشته

ولی هرچه باشد بول شتر هم برای دزدان عرب غذایی مطلوب بوده است

یعنی خودشان هم می خوردند؟ بعید نیست. وقتی شیر شتر و سوسمار بخورند حتمن غذا هم می خورند.

فرناز سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 http://farnaz.aminus3.com/

این گفتگو پر است از نکته های مفید و جذاب و متنوع لطفا به تخقیقات خود ادامه بدهید تا ما هم یاد بگیریم !!
یک نفر به نقل قول از یک عرب ( که نمی دانم از بیح عرب بوده یا نه ! ) می گفت او در یک پمپ بنزین به این جمله برخورده :
استعمال دخانیات ممنوع و با وجودیکه تمام کلمه های عربی بوده اصلا آنرا نفهمیده ! این قصه سر دراز دارد ....

*‌‌‌ * *

ضمنا اگر رای گیری می کنید : !!!
من از عرب ها متنفرم و هرچه سعی می کنم نمی توانم بر این احساس نژاد پرستانه و احتمالا غیر منطقی غلبه کنم .

اون دیگه ببین چقدر بیسواد بوده. ما که سواد عربی نداریم از زیر نویسای فیلمایی که زبونشو نمیفهمیم درک میکنیم که حدودن چی میگن. این از استعمال دخانیات ممنوع چیزی نفهمید؟
آره. از بیخ عرب بوده.
من از دو سه تا عرب خوشم میاد.
ام کلثوم. عبدالحلیم حافظ. فیروز و نانسی

نیلوفر دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:40

غذا غذا. [ غ َ ] (ع اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود.
غذا غذا. [ غ َ ] (از ع ، اِ) رجوع به غذاء شود.
غذا قوت؛ چیزی که برای رفع گرسنگی میخورند
غذاء غذاء. [ غ ِ ] (ع
برای غذا لغت نامه اینترنتی دهخدا این ها را نوشته بود .عینا کپی کردم  هم معنی بول شتر میدهد هم معنی غذا

پس خوب شد به حسام که استفتا کرده بود که غذا بخورد یا نه گفتم: نخورد.
آروین تحویل بگیر.

شمس دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:37

البته پرواضح است که دوستمان در دهخدا زیاد نگشته
حالا ولش
نوشته هیچ هتلی در سطح مقام ریس جومپور حاضر نشده یارو را در لنگه دنیا بپذیرد
بنظرم اسلن برای ایشان هیچ توفیری نمیکند هتل سطح کاگر انجا هم از هتل سطح ریس جومپور اینجا برتر است

چرا دوستمان زیاد گشته. این ها در دهخدا نیست.
یعنی رییس در خیابان خوابیده؟

حسام دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:28 http://hessamm.blogsky.com

آقا تکلیف ما رو روشن کنین، ما آخر غذا بخوریم یا نه؟!

روزه شک دار نگیرید. خوراک بخورید بهتر است.

آروین دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:02

کاملا موافقم اما فکر کردی اگر یه روزی هیچ لغت عربی تو فارسی نباشه هیچ کس نمی تونه درست و حسابی حافظ بخونه!... به هر حال یه سری لغات عربی در فارسی هست٬ از فارسی هم لغت به عربی رفته مثل: استاد که شده استاذ و...
تأثیر اوزان عربی و عروض در شعر ما غیر قابل انکاره...گرچه ما تقریباً200 وزن بیشتر از اعراب اضافه کردم اما تاثیر عروض عربی در غنای شعر فارسی غیرقابل انکاره... اگر این زبان نبود چطور در خفقان ایران بعد از ایلخانان تازه مسلمان متعصب مغول، حافظ و مولوی،سعدی و دیگر شعرای سبک عراقی می تونستند حرفاشون رو در لفلفه کلمات پیچیده و دو پهلو بگن؟
از فرانسه٬ روسی٬ انگلیسی و ترکی هم لغت زیاد هست... نصف لغت نامه ترکی استامبولی لغات فارسیه...حالا اونهام بیان بگن ما می خواهیم فارسی رو از زبانمون بریزیم دور... به نظر من بهتر دیگه از این به بعد نگذاریم لغتی بی مورد وارد شه بهتره... می تونیم در کنار لغت بیگانه معادل مناسب هم بذاریم تا در طول زمان لغت معادل بشه واژه اصلی...می دونیک مثلا لغت جنگ از چینی اومده تو فارسی...آقا٬ خانوم٬خانون و تومان از مغولی به فارسی اومده... خب اینا قشنگه...مثلا رقص٬ عشق٬شراب٬شعر٬خلیج٬ادب٬ حلقه٬ عروس و... از عربی اومدن...دلت می یاد به جاشون معادل بذاری؟

من فکر می کنم که در نهایت و با توجه به گسترش ارتباطات جهانی در نهایت تمامی جهان به سمت زبان واحدی پیش میروند. همین حالاشم هر کسی نسبت که بکاری که داره لغاتی از زبان انگلیسی رو توی حرفاش میاره.
هنگم. ریست شدم. توال. و ......
ببینم من آخرش نفهمیدم که تو چه رشته ای درس خوندی که این چیزا رو میدونی.

پت دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 http://persian.iampat.net

حداقل در لغت‌نامه دهخدا چنین مطلبی وجود ندارد
در عربی غذا همچین معنی‌ای ندارد و کدام عربی هم «پ» را استفاده می‌کند که حالا بیاید پارس را استفاده کند؟

من هم اون بالا نوشتم که درست نیست این پست. ولی در مورد پ این است که بلدند بگویند پ ولی آن را ندارند. و به جایش می گویند ب.
اصلن این قوم عجیب و غریبند. مثلن قاف دارند و تیر و طایفه ای از آنها به قلب می گویند قلب. ولی در مصر می گویند الب.
یا مثلن گاف ندارند. ولی در مصر مینویسند جواب و می خوانند گواب!!!

مریم دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:32

چی بگم میتونم فقط این کلمه ها رو یادآوری کنم:
باربد - فرار - سلمان - فارسی - رونوشت - ترجمه - آریوبرزن - احد- حمله - چپاول - نفهمی - حسادت - دو قرن سکوت - بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی

پروانه دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:48

فردوسی در شاهنامه به جای واژه ی غذای امروزی «خورش» را به کار می برد.

دکتر حسین وحیدی در یکی از سخنرانی هایشان می گفتند. دوستش داشت که در سفارت در عربستان کار می کرد وبرای او تعریف کرده است که یکی از سرگرمی های عربها این بود که وقتی بیکار هستند بنشینند و به واژه های عربی که در فارسی به کار می رود بخندند مثلن می گفتند حسین را با زبان فارسی می گفتند و غش می کردند.

حتمن این یادداشت را با یاری دوست مهربان شهرزاد نوشته شده است را خوانده اید
«زبان فارسی سترون یا زایا»

http://parvazbaparwane.blogspot.com/2010/07/blog-post_2952.html

این چیزی که نوشتید در مورد مسخره کردن و ........ در میان اقوام مختلف هم جریان دارد. مثلن در شهر های مختلف کردستان یا آذربایجان واژه های یک دیگر را برای هم می گویند و غش غش می خندند. که برای هر دو موردش شاهد های زیاد دارم. بقیه را نمی دانم.

آروین دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:36

این ایمیل بیس علمی نداره... مطالبش اشتباهه
اولا همانگونه که می دانیدُ زبان عربی را پارسیان زبان عربی کردند و دستور زبان برایش نوشتند، چطور ممکن است چنین ضربه ای بخورند؟
غذا در عربی به معنی خوراک است و در باب تفعیل عربی نیز تغذیه را داریم که معنی آن در فارسی و عربی یکیست
http://www.baheth.info/all.jsp?term=%D8%BA%D8%B0%D8%A7
فکر نمی کنم برای آب دهان شتر فعل و صرف و کلی ریشه درست کرده باشن؟ پس معنی اصلیش همان خوراک است... به لاوه در لغت نامه عربی که لینکش را دادم به همچین معنی به هیچ وجه اشاره نشده
در مورد پارس سگ هم دسیسه ای از جانب اعراب در کار نیست، بلکه درست آن پاس دادن و پاس کردن سگ است که به وظیفه ی نگهبانی سگ اشاره می کند در در اثر گذشت زمان از معنی عملی که سگ انجام می دهد دور شده و به صورت مجاز به جای صدای سگ به کار می رود...بعضی مناطق غربی ایران هنوز می گویند سگ پاس می کند که نشان از ریشه درست این کلمه دارد.ضمنا عوعو با عین درست نیست و اواو درست است... واق واق هم با غین درست تر است
من تا به حال خیلی ایمیل هایی رو دیدم که بر اساس اطلاعات غلط هستند و دست به دست می گردند، وظیفه ما این است که خودمان جزوی از اشتباه نباشیم و با تعصب بی جهت شایعه و کینه را رواج ندهیم گرچه من هیچ گاه از اعراب دفاع نکرده ام و نخواهم کرد اما واقعا این مطالب درست نیستند.
در ضمن اگر من اشتباه می گم و مثلا در لغت نامه دهخدا چنین چیزی نوشته برام حتما بفرستید من هرچی تو دهخدا گشتم چیزی شبیه این مطالب پیدا نکردم.

متاسفانه من لغت نامه دهخدا ندارم. توی اینترنتم این لغت نامه فیلتره!!! ای مرده شور ببره هرکه لغت نامه دهخدا رو توی اینترنت فیلتر کرده. اینه که هرچه دستمون برسه میگیم حتمن درسته.
بهرحال من حرف تو رو باور میکنم. ولی بهتره برای اینکه شر این زبان از سر ما کم بشه یه جورایی این جوری ملت رو بترسونیم. چه بکنیم؟ ما هم یه جورایی عوام فریبی بکنیم گاهی بد نیست.
شوخی کردم. اون بالای پست مینویسم که این پست درست نیست.
واغ واغ رو هم بیشتر دوست دارم. چون واق واق خودش قاف داره و توی پارسی ما قاف نداریم ولی غین داریم.
در ضمن من خیلی از ایمیلای از این دست رو اصلن نخونده میریزم دور. این یکی خیلی توجهم رو جلب کرد.
یک مورد دیگه هم از این ایمیلا بود که یک مرکز نگهداری کودکان عقب مونده ذهنی رو نشون میداد که خیلی اوضاعش خراب بود. فرستادیم رفتند و دیدند و کشف شد که از بیخ و بن دروغ بوده.
لازمه که در مورد این ایمیلا ملت را روشن بکنیم.

کمال یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:05 http://baroonedeltangi.blogsky.com

عجب
این عرب ها هم آدمای جالبی هستن
مثلا به ما گفتن عجم چون فکر کردن که فقط یه زبان تو جهان وجود داره و اونم عربیه
پس هر کی عربی نمی فهمه عجم نامیده میشه یعنی زبون نفهم
حکایت همون آتیش زدن قرآنه
این حرفا و کارا چیزی از ما کم نمی کنه که زیاد هم می کنه
مرسی که ما رو تفهیم کردین از این کلمات
در مورد اسم سرخپوستی اطلاعات زیادی ندارم
ولی یه کم فکر می کنم ببینم چی بهم می خوره

واقعن عجم یعنی زبون نفهم؟
خودشون زبون نفهمن. هفت جدشون زبون نفهمن. بی ناموسا.

حسام یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 http://hessamm.blogsky.com

یعنی ما یک عمر ادرار شتر می خوردیم و خبر نداشتیم؟؟؟ هیهات!

تازه بعضی وقتام چقدر خوشمزه بودن.

پروانه یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:47 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

این ها را برای هر کسی تعریف کنی آنچنان مخش تکون می خوره که زل می زنه نگات می کنه.... معلومه به قول بچه ها هنگ کرده یا به گفته ی دوران جوانی ما کُپ کرده.

حالا بریم سر این موضوع که پارسی بگوییم. ساده ی ساده همین واژه درود ، به هیچ وجه به پدرم نمی تونم به جای سلام بگم درود! فقط در وبلاگ نویسی و ایمیل و با دوستانی که در اینرنت تازه آشنا شدم می تونم بگم درود.
بین همین دوستان خودمون:
فرناز میگه هیچ واژه ای برای من سلام نیست
نیره هیچوقت نمیگه سلام همیشه با لهجه قشنگ و زیبایی کمی کشش میده و با مهر میگه : درود
خودم معمولا رودر رو همیشه میگم سلام( دو سالی هست که سلام علیکم رو ترک کرده ام)


هر جا دکتر کزازی سخنرانی باشه حاضرم چون تمام مدت محو فارسی حرف زدنشم.
(چهرشنبه این هفته و هفته آینده شهر کتاب در باره ی نظامی سخنرانی دارند)


من که در جمع های خودمونی میگم:
الزلام. یعنی سین رو میکنم ز. هویجوری.
ولی درود یه چیز دیگه است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد