بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

حریم خصوصی

روزی در بالکن خانه ای در دامن طبیعت با این راکت های برقی که باتوم برقی در مقابله با آن نوازش محسوب می شود، داشتم شوک های مرگبار حواله حشرات می کردم که دارا* گفت:

ببین اینجا حریم این هاست. در واقع ما به حریم این ها تجاوز کرده ایم. حالا داریم آن ها را می کشیم. راست می گفت؟

گفتم اگر این طور است چرا تا وقتی که ما نبودیم آن ها هم نبودند؟

ادامه مطلب ...

زیپوی سبز

 

  

Zippo 

در راستای داشتن یک نماد سبز، بالاخره یک زیپوی سبز پیدا کردیم. از آن جایی که رنگ سبزی که ما می خواستیم یعنی رنگ سبز آریایی، توی دم و دستگاه سازنده زیپو نبود، پس به یک سبز زیتونی قناعت کردیم. باید سبز خودمان را به کارخانه زیپو سفارش بدهیم. 

در ضمن به درخواست دارا عکس روشنش را هم گذاشتیم.

ورم زبان

چند روزی هست که  یک معتاد را در تخت بغل دستم خوابوندن. انگار در اثر افراط در استفاده از  الکل طبی که این روزا در سوپری ها هم عرضه می شه کلیه هایش از کار افتاده.

امروز زبونش رو چسونده بود به لپش و به هر پرستاری که از کنارش رد می شد میگفت:

خانم پرستار زبونم ورم کرده. من هر وقت خمار میشم این اتفاق برام می افته. لطفن یک مسکن قوی به من ترزیق کنید که این ورم بخوابه.

پرستارام بنده خداها هرچی بهش می گفتن که دهنتو باز کن که زبونتو ببینم، می گفت:

نمی تونم دهنمو باز کنم، از بس زبونم ورم داره. یا یک کمی باز میکرد طوری که هیچچی دیده نمی شد.  این بود که بعد از مدتی یکی شون اومد و گفت:

با دکتر صحبت کردم. یه آمپول برات نوشته. ولی باید بزنم به نوک زبونت.  اگرم دهنت باز نشد ، روی لپت ترزیق می کنم. آماده باش تا برم و برگردم و بعد از مدتی با یک سرنگ آماده ترزیق برگشت.

بیمار گفت: تا شما اسم ترزیق و دکتر آوردین زبونم ورمش خوابید. دستتون درد نکنه.

بعد از رفتن پرستار برگشت و به پنجره خیره شد. خیلی سخت نبود که بفهمی داره نقشه دیگه ای برای یک ترزیق آرامبخش میکشه. ترزیقی مشتی و تو رگی.