بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

نمایشگاه کتاب بی هدایت و گلشیری و چوبک

 

 یادش بخیر. دوستی داشتم که نمی دانم کجاست و چه می کند.  

می گفت: من در دو جا از خریدی که کرده ام اصلن احساس پشیمانی نمی کنم و حسرت پولی را که خرج کرده ام نمی خورم. 

اولیش : کتاب فروشی 

دومیش: عرق فروشی 

*** 

این هم عکسی از نمایشگاه کتاب بی هدایت و گلشیری و چوبک

آخرین فیلم

سایت خبرآنلاین از یک سایت دیگر خبر دارد که هیچ فیلم سازی حاضر به ساختن فیلم تبلیغاتی رییس جمهور نشده است. هر چه شنیده اید بیخود شنیده اید. شنیده بودیم که نادر طالب زاده -بنده خدا- این فیلم را ساخته است و در آن دکتر روبروی دوربین نشسته و گریه می کند و می گوید........... بماند. ساخت این فیلم هم تکذیب شد. خودمانیم ایده قشنگی بوده. بهرحال.

داستان را اینجا ببینید بعد بیایید پایین. والا دیگر ادامه ندهید. مگر این که لینکم فیلتر شده باشد.

حالا من می پرسم: آیا استبعادی دارد که بنده بروم و این فیلم را برای دکتر بسازم؟ دنیا را چه دیدی؟ شاید فیلمم را وزیر ارشاد دولت مهندس فرستاد اسکار و من اسکار بهترین فیلم مستند سال 2009 را هم بردم. نام نیکی هم از خود در تاریخ سینمای مستند کشور به جای می گذارم. 

دستمزد؟ 

قاعده  یک کف دست اورانیوم غنی شده اصل  نطنز.   

اگر نه که صلواتی حلش می کنیم. همان اسکار برایمان بس است.

آی قلبم............ اسکار............م؟

دکتر........بگرد .........یکی....... دیگه ......ر..... رو............ پیدا کن. یا........ بده........ به.......همون..........شم.......ق.......د.......ری.

آهای...........عالم ........سینما............م....نو......... ب....ب....خش........................

گورومب.

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت*

بعدن می‌گویند در ایران آمار جرم بالاست. نگاهی به بساط این مجرم، نشان می‌دهد که این سی دی ها اگر فقط و فقط به افشای رازهای شخصی ملت پرداخته باشند، می توان گفت: بله، فروشنده مجرم است. حالا گیرم برای این چند خط، بیشتر از این جرم نشناسیم. شما اضافه کنید، ما تایید می‌کنیم یا نمی‌کنیم.

کمدی ترین بخش این تصویر آن بطری کمتر از نیمه دلستر خانواده است. 

آن رنگی ها چیست؟ خاک ژله‌ای ویژه گلدان یا آویزهای باسمه‌ای موبایل؟ نکند گل سینه پلی‌بوی باشد؟

نگاهی به سی دی های آن کارتون نشان می‌دهد که تمامی آن‌ها باید از یک مرکز بزرگتری از این مجرم، به دست وی رسیده باشد که او آخرین حلقه از حلقه‌های نه چندان پیوسته‌ی همیشه، برای رساندن اکران روز سینمای جهان به من است.

چرا این رشته‌ی گاهی متلاشی، بیشتر در این حلقه پاره می‌شود؟ چون پای من به میان آمده است؟ یعنی تا پای من به میان نیامده بود، وارد کردن و تکثیر و چاپ و .... اشکالی نداشت؟ فقط نباید به دست من می‌رسید؟

چه خوب.

حالا این سرباز چرا سر خودش را پایین گرفته. مگر او هم مجرم است؟

عکس‌های مربوط به چندین دهه قبل را دیده‌اید؟ در مقابل یک سر بریده، در کنار یک محکوم در غل و زنجیر، در کنار اشرار و آن‌چه که از آنان به چنگ آمده است، کسانی که آن سر را بریده‌اند و یا آن محکوم و آن اشرار را دستگیر کرده‌اند، ایستاده اند و سینه را جلو داده اند  و زل زده‌اند توی دوربین.

عکس پایین یکی از این نمونه‌هاست. قاتلان در کنار جسد و سربریده قهرمانان واقعی رمان –به قول شاملو- رشک برانگیز کلیدر ِ دولت آبادی.

ولی این روزها وقتی کسی را اعدام می‌کنند، عوامل اجرای حکم سر و صورت خود را پوشانده‌اند. و یا اگر کسی را دستگیر می‌کنند مانند این سرباز، تلاش می‌کنند چهره خود را نشان ندهند.

چه حکمتی در این کار است؟

* حضرت حافظ

آوریل ۱۹۱۵

 

نسل کشی ارامنه در آوریل 1915 

این روزها سالگرد نسل کشی ارامنه توسط دولت ترکیه است. نگویید ترکیه سابق. من هم نگفتم ترکیه فعلی. ولی دولت فعلی ترکیه هم تا به امروز هیچ سندی در محکوم کردن این کشتار صادر نکرده است.

هر وقت آوریل می شود به یاد رومان تلخ بدرود آناتولی می افتم. بیان آن چه که بر ارامنه رفته جز در کلمات زیر امکان ندارد.

آن جا که اشاره ای دارد به یکی از افسران ارتش ترکیه، با تسبیحی در دست.

تسبیحی که دانه های آن، نوک پستان های زنان ارمنی است.

پ.ن.

ارامنه شانسی که آورده اند این است که مشکلی با جمهوری اسلامی ندارند و الا بعضی ها کشتار آوریل و این  تصاویر و این رمان را هم انکار می کردند و می گفتند که عکس ها مربوط به یک زلزله است!  مگر هولوکاست را انکار نمی کنند.