تبلیغ نقد فیلم سامورایی در فیلم هایی که می بینیم.
***
وقتی ساعت نه و نیم جمعه شب به هزار و یک دلیل داری پیاده از میدون بیسچاراسفند رد می شی و سی دی فروشا را می بینی که کف پیاده رو بساط پهن کردن، باید وایسی و نگاهشون کنی. هم سی دی ها و هم سی دی فروش ها را.
در این میان اگر نسخه روپرده ای و بی کیفیت شوالیه تاریکی رو ببینی و نخری باید حالا حالا ها باید بری تو لک. هر چند که دومین فیلم زیبایی که در زندگی دیده ای، سامورایی ژان پیر ملویل باشد.
اعتماد - تذکر بودجهای لاریجانی به احمدینژاد.
انگولکچی – خسته نشدی از این همه تذکری که براش تره هم خرد نمیکند؟
اعتماد – مخالفت روسیه با تحریم بیشتر ایران
انگولکچی – باز این روسیه خبیث چی تو کله اشه؟
اعتماد – حمایت ضمنی احمدینژاد از علیآبادی
انگولکچی – حمایتهای غیر ضمنی اش چه گلی به سر طرف میزند که حمایت های ضمنیاش بزنه؟
اعتماد – خاتمی: جبهه اصلاحات باید حالت تهاجمی بگیرد.
انگولکچی – حالت صلح آمیز هم که بگیره کفن پوشان قم عزا عزاست امروز راه میاندازن چه برسه به حالت تهاجمی.
اعتماد – عقب نشینی وزارت علوم
انگولکچی – بوی گند کنکور امسال به مشام خان هم رسید.
اعتماد – یارانه کالاهای اساسی و کوپنی حذف نمیشود.
انگولکچی – این یعنی آب و برق و اینا حیاتی نیستند.
اعتماد – قلعه نوعی آلترناتیو ندارد.
انگولکچی – به این میگن مدیریت اصولی و صحیح و راه بردی و کاربردی و ... بردی.
اعتماد – بسکتبال ایران از بازی با آمریکا انصراف داد.
انگولکچی – توی تیم آمریکا حتمن یک یهودی شناسایی شده.
اعتماد – آلودگی هوا مردم را چاقتر میکند.
انگولکچی – یعنی تو تهران رژیم نگیریم.
اعتماد – شمس الواعظین: شایعه قویترین رسانه فعلی کشور است.
انگولکچی – شایعه قویترین رسانه همیشگی کشور بوده است.
اعتماد – تعلل آمریکا برای صدور روادید برای احمدینژاد.
انگولکچی – مگه بازم میخواد بره آمریکا؟
اعتماد – الهام : حذف ماده 23 از لایحه حمایت خانواده راه مردان را برای از هم پاشیدن خانواده باز کرد.
انگولکچی – مرده شور انسجام خانوادهای رو ببره که با گرفتن زن دوم –حالا با یا بی- اجازه زن اول، قراره تداوم پیدا کنه.
اعتماد – مردی پدر بزرگ نامزد سابقش را به قتل رساند.
انگولکچی – بیله دیگ بیله چغندر!!
تکزاسی ها می گویند:
همه دوست دارند که به بهشت بروند، اما هیچ کس دوست ندارد که بمیرد.
***
قبلنا شنیده بودم: برای رفتن به بهشت باید اول بمیری.
***
پ.ن. حتا اگر بهشت پشت قباله ات باشد و در نامت هم ثبت شده باشد.
***
نتیجه گیری: بی خیال مردن. اینجا از اون بهشتی که می شناسیم، بهشت تر است.
می گفت: چند ماه پیش دعوت شده بودم برای دیدن سیسمونی یک نوزاد. نوزاد نوه خانمی بود که تا همین چند سال پیش توی یکی از روستاهای نزدیک تهران زندگی می کرد. فرض کنید خان زاده بود. ولی نبود. حالا این شما و این هم صورت اقلام سیسمونی یک نوزاد یک ماهه:
تخت و کمد و گهواره و .... اینا که بماند.
۱ - نوت بوک اپل
۲ - میز و کامپیوتر و خط تلفن مستقل برای اتصال به اینترنت.
۳ - تلویزیون ال سی دی ۴۰ اینچ نصب شده به دیوار همراه با سینمای خانگی.
۴ - رسیور کارتی دریافت امواج ماهواره ای.
۵ - یخچال ساید بای ساید با مونیتوری روی درش.
۶ - ... یک چیزایی از قبیل مصرف دو سال پوشک و بطری شیر و .....
دو ماه بعد مجددن دعوت شدم برای دیدن اقلامی که کم و کسری دفعه اول بود. البته بعد از یک سفر علیا مخدره به دوبیت. یعنی دوبی. -حتا دوبی را دوبیت می گفت-:
روی یک میز ناهار خوری انواع:
شکلات، پفک، چیپس های خارجی، کفش، لباس های مختلف برای انواع سنین، ....
و از همه جالبتر چوب و کفش اسکی و توپ های مختلف برای انواع ورزش ها مثل، بسکتبال، هندبال، رگبی، فوتبال، و ... بود.
داری می خندی؟ بخند. بخند.
اونقدر بخند تا بمیری.
کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
مادرم در خواب است.
و منوچهر و پروانه و شاید همه مردم شهر
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها میگذرد.
و نسیم خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا
میروبد.
بوی هجرت میآید:
بالش من پر آواز پر چلچلههاست.
صبح خواهد شد
و به این کاسه آب
آسمان هجرت خواهد کرد.
باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم.
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی عاشقانه به زمن خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچهای را سر یک مزرعه جدی نگرفت.
من به اندازه یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره میبینم"حوری"
-دختر نابالغ همسایه-
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه میخواند.
***
ای صاحب فال، بدان و آگاه باش که جهت شرکت در یک مجلس ختم که الزامن نباید مربوط به یکی از نزدیکانت باشد به مسجدی میروی و در آنجا طبق معمول همه مساجد کفشهایت را میدزدند. بیرون میآیی و مدام از این و آن سراغ کفشهایت را میگیری. در این میان کسی که کفشهایت را دزدیده مدام سهراب را صدا میزند. تو نباید گول بخوری چون تو سهراب نیستی. –لازم به یادآوری است که این فال مربوط به کسانی که نامشان سهراب استَ، نیست- و این صدا کردن برای رد گم کردن است و اینکه تو هم دنبال سهراب بگردی و حواست پرت شود و آنگاه سارق با خیال راحت کفشها را از مسجد دور کند.
با منوجهر و پروانه وقتی که مادرتان خواب است می خواهید که وروجک بازی در بیاورید و نگذارید که ملت یک چرت حسابی در بعد از ظهر شهریور بزنند. اینکه توی شعر خرداد نوشته برای رد گم کردن است و تو حالیت نیست.
بوی هجرت میشنوی. هجرتی که بوی گندش همه جا را پر کرده ولی تو تازه آن را حس کردهای. کلی چلچله کشتهای و پر آنها را در بالش ریختهای که آن سر واماندهات را روی آن بگذاری که الهی سرت را بر سر سنگ بگذاری که بشکند. بیمارستان بردن و دوا درمانت با من. آخر مرد حسابی یا زن حسابی پر چلچله مگر چقدر است که با آن بالشت را پر کنی؟ خجالت نمیکشی؟
پنجرهای را باز میکنی که با مردم شهرت صحبت کنی. باید توری پنجره را کنار نزنی و همین طوری از پشت توری با مردم ناحیه صحبت کنی. چرا؟ خب برای اینکه پشه داخل خانه میشود و شب نمیگذارد بخوابی. تازه مگر چه صحبتی داری که با مردم ناحیه بکنی. اصلن تو چه کاره ای؟ ول کن و به کار و کاسبی خودت بچسب.
روزی از همین روزها یک زاغچه میبینی. سعی کن که زاغچه را شناسایی کنی که اگر آن را دیدی دیگر ولش نکنی و چپ و راست تحولیش بگیری. باید مواظب زاغچه باشی. زاغچه خبر چین است و به قول شاعر که میفراید:
تو مو میبینی و من پیچش مو، خیلی آب زیر کاه است. این بد مصصب مگر میمیرد. عمرن. تا هفت نسل تو را کفن نکند، خودش نمیمیرد.
تصمیمی خلق الساعه میگیری که خانه و خانواده را رها کنی و بروی. چه شده مگر خل شدهای؟ اگر کسی را یافتی که دست بر قضا او هم از همین کارهای تو میکرد یعنی ماشین میشست، پیرزن حفه میکرد. آب حوض میکشید و ... تحمل کن که باران خواهدآمد.
و اما د رمورد مسائل عشقی:
می گویند که مورچه چیست تا کل و پاچه اش چه باشد.
تو هنوز خودت اینقدر با اخلاق نیستی و هنوز چشمانت دنبال دخترهای مردم است. آنهم دخترهایی که دانشجو هستند و هنوز واحد مربوط به معارف اسلامی را نگذراندهاند. چه خیال کردی؟ فکر کردی عالم و آدم باورشان میشود که تو به خاطر اینکه او دارد فقه میخواند ناراحتی یا اینکه نه علت دیگری دارد. سرت به کار خودت باشد و دنبال ناموس مردم نباشد.
بهرحال فال این ماهت خیلی خوب بود. پولدار و خوشبحت میشوی و در این هیچ شکی نکن. اگر هم شک کردی برو و یکی از این فال حافظ های سر چارراه ها بخر و بخوان. میبینی که آنجا هم نوشته:
مژده ایدل که مسیحا نفسی میآید و ......
صدقه هم نده. درست است که خیلی چیزها داری که چشم بزنند ولی چشمت نمیزنند. خیالت تخت باشد.