بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

سوئدی

بیماری را در تخت بغل دستم بستری کردند. سال‌ها در سوئد زندگی کرده بود. برای بازدید اقوامش به ایران آمده بود که بیمار شده بود.  بیشتر که آشنا شدیم فهمیدم کرد است. من هم که کردی بلد بودم با او شروع کردم به گپ زدن و به اصطلاح رفتیم روی کانال ۲. یکی از کارکنان بیمارستان متوجه شد و در فرصتی که بیمار فوق الذکر حضور نداشت از من پرسید:

 "کجا سوئدی یاد گرفتی که باهاش حرف می‌زدی؟"

 من هم همین جوری گفتم: "پیش خودم یاد گرفتم."

نه گذاشت و نه برداشت و گفت: "خیلی خوب حرف می‌زدی. منم دخترم کلاس میره اما اصلن پیشرفت نمی‌کنه. از این به بعد برای رفع اشکال میارمش بیمارستان.! اشکالی نداره که؟"

هیچ اشکالی به نظرم نرسید. گفتم: "نه. چه اشکالی؟"

***

حالا میگید من اگر تا آن روز نمردم، چه بکنم؟

نظرات 11 + ارسال نظر
سیامک چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:54 http://morghegereftar.persianblog.ir

کاش دوستتون خوب شه! خیلی بده آدم مدت طولانی تو بیمارستان باشه! واقعاً آدمو اذیت میکنه.

خوب نمیشه.

رزا دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 20:17

هنگامی که اسرای انگلیسی که در عید گرفته بودند اقای ماحمود احمدی هنگام بدرقه انها گفت که تنک یو که این را میرساند که اگر اینها متجاوز بودند چرا او بدرقه شان کرد و چرا گفت تنک یو

رزا جان، دلبندم شما اشتباه می کنید. تنک یو یک اسلنگ است که شما فقط معنی اولش را میدانید که یعنی از شما متشکرم ولی معنی اسلنگی آن یعنی: ای انگلیسیای خبیث مادر بخطای ملعون، درست است که تونی بلر غلطی کرده و تهدیدی کرده که اگر شما را در عرض ۴۸ ساعت آزاد نکنیم فلان و بهمان میکند فلذا ما شما را در حالی که ۲۴ ساعت به پایان اولتیماتوم مانده آزاد میکنیم تا خیط شود و در ضمن اگر یک دفعه دیگر از این غلط ها بکنید و به آبهای گرم ما تجاوز بکنید مادرتان را به عزایتان مینشانیم.

niloofar یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:44

man bishtar az negarani baraye avordan dokhtar taraf be bimarestan va balad nabodan soedi tu negran salamati tu hastam nakone vaghean rafti bimarestan ?? chon akhiran be mailhaye man javab nemidi dar sorati ke ghablan morakab maile man khoshk nashode be oun javab midadi .shayadam eeiiii rozegar bivafai pishe khod kardei ba dustan

من حالا حالا ها نمی میرم. رفته بودم ماموریت و در جایی بودم که نامه ات را باز کردم ول نمیشد به آن جواب بدهم چون فقط دریافت داشتم. من از امروز دوباره در این رویه های خواهم درخشید.

مسیح علی نژاد یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:42 http://masih.malakut.org/

باشد که هذیان نگوییم به ماه....
خانه ات آباد .

ممنون.

پروانه جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

اولین بار که خواندم با خودم گفتم چقدر از دروغ بدم میاد و از آدم دروغگو بیشتر هیچوقت نمی تونم با آدمایی که به راحتی دروغ می گن ارتباط خوبی داشته باشم .
..
این اثر در واقع قلم روان و خوب شما بود که بسیار شیوا از زبان یک مریض افکار و تصورات او را منتقل کردید
دست وقلم وفکر شما درد نکند

ممنون.

دارا چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:01

تو که هوشت خوبه/ تا نیاوردتش کمی سویدی یاد بگیر بعد هم که دیگه مرخص میشی..........

این بیمار ما مرخص بشو نیست که. تو هوشت به کی رفته من نمیدونم. در ضمن من هوشم خوبه بیمار که هوشش خوب نیست که.

مهدیه چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 http://badoom.blogsky.com

مطمئننا کلاس رفتن هیچ سودی براش نداشته باید این توانایی رو بهش می داده که کردی رو از سوئدی تشخیص بده!
اگر متوجه نشد بدون هیچ عذاب وجدان و ناراحتی کردی یادش بدید اون که یاد نمی گیره!!!!

به این دوست بستر در بیمارستان میگویم که این کار رو بکنه هرچند حدود یکماه از این قضیه گذشته و شاید این دوست من به طرف بگه که سوئدی توی این یکماه یادش رفت.

رزا سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 21:45

راستی من یادم رفت در مورد گوشواره بپرسم فروشش چه گونه است
و دویم اینکه من اشخاصی میشناسم که با وجود داشتن چندین دوقتورا نمیتوانند انگلیسی صوحبت کنند همین مساله بدرقه متجاوزین انگلیسی و تنک یوی حاج ماحمود رییس

فروش گوشواره که خوب نبود که هر کدام از دست اندرکاران یک دلیلی برای آن دارند که خودشان دارند بررسی اش را می کنند.
تنک یوی حاج دکتر ماحمود رییس را نشنیدم.

رزا سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 21:35

همون کاری که اکثر کاندیدا هامیکنند و در تبلیغاتشان اعلام میدارند که به همه زبان ها مسلط هستند حتا زبان جانوران و انسانهای اولیه و افسوس و دریغ که به زبان مادریشان هم تسلط ندارند شعر
برو کار میکن نگو چیست کار
و من همچنان تا اخر ایستاده ام

حسام سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 http://hessamm.blogsky.com

هیچی. کردی یادش بده بگه این سوئدیه. دختری که مدتها کلاس بره هیچی یاد نگیره چه فرقی می کنه چی حرف بزنه.

فکر خوبیه. توی سوئد اونقدر کرد هست که احتمالن توی قانون اساسی شون به عنوان زبان دوم کردی را وارد کنند. همینو بهش میگم که کردی یادش بده و به دختره بگه که هرچی تا حالا یاد گرفتی فراموش کن.

بهاره دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 18:46 http://sepidehdaman.blogsky.com

سلام
جالب بود...:)))))) یعنی چی پیش خودش فکر کرده بود که این حرف و زد؟:)))ایشلا تا اون روز زودتر سلامتیتون و بدست میارید و از بیمارستان مرخص میشید... اگرم زودتر دخترش و آورد حقشه که کردی و به جای سوئدی یاد دخترش بدید... دخترش هم حتما به خنگی مادرشه نگران نباشید!

این مریض ما متاسفانه خوب نمیشه. یعنی همیشه تحت نظر باید در بیمارستان باشه. اینم فکر خوبیه.
وبلاگتونم خیلی خوبه. خیلی راحت و روان مینویسید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد