بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

خاطرات یک بیمار

خاطرات یک بیمار عنوان موضوع بندی جدیدی است که در این وبلاگ خاهد آمد. این بیمار به دلیل نوع بیماری که مدام باید تحت نظر باشد مجبور است که در بیمارستانی زندگی کند. خاطرات خود را برایم تعریف میکند و من بنا دارم  آنهایی را که میتوانم در اینجا بیاورم. کوچکترین دخل و تصرفی در بیان آنچه میشنوم نمیکنم.مگر خلاصه کردن آن و تغییر نام ها.

یا حق

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 2 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 21:46

خاطره از بیمار بود یا...............

یا چی؟

علی چهارشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 18:19

هستم و میمونم.

علی سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 18:33

بابا منم دیگه. علی. هر وقت دیدین کسی اسم ننوشته بدونین من خرم. یادم رفته. حالا که میدونین کی ام.پس مخالفم.

باش.

حسام سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:25 http://hessamm.blogsky.com

ببین سیامک، هر وقت رفتی و قاشق ******تو بستی پر شالت و... اونوقت بیا ببینم حرف حسابت چیه!

* امیدوارم انقدر تئاتر تمرین کرده باشی که بتونی متن رو کامل کنی!

ببینم شماها مگر خودتان وبلاق ندارید؟

[ بدون نام ] دوشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:48

اصلن هم ایده جالبی نیست. من مخالفم اقا هون. مخالف.

تو اول خودتو معرفی کن بعد اعلام مخالفت کن.

حسام یکشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:58 http://hessamm.blogsky.com/

ایده جالبی است. استقبال می کنیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد